
زمانی
که انسان ،کارش به دادگاه بیفتد و پرونده اش دارای پیچ و خم های فراوان
باشد، آرام و قرار نداشته و پیوسته در نگرانی و اضطراب به سر می برد. ولی
هنگامی که پرونده ی خود را به دست یک وکیل زبردست و قوی می سپارد که از
سابقه ی موفقیت های بزرگ او آگاه است و پیچ و خم ها و ظرافت های قانون را
به خوبی می داند، کمی آرامش پیدا کرده و خاطرش آسوده می شود. تازه این در
حالی است که صبح همان روز دادگاه، نگویند که « ناگهان بانگی برآمد،خواجه
مرد!» و سر در منزل و دفتر جناب وکیل پارچه ی سیاه « عزیز از دست رفته... »
نصب نکنند!!