دادگاه قیامت
زمانی که انسان ،کارش به دادگاه بیفتد و پرونده اش دارای پیچ و خم های فراوان باشد، آرام و قرار نداشته و پیوسته در نگرانی و اضطراب به سر می برد. ولی هنگامی که پرونده ی خود را به دست یک وکیل زبردست و قوی می سپارد که از سابقه ی موفقیت های بزرگ او آگاه است و پیچ و خم ها و ظرافت های قانون را به خوبی می داند، کمی آرامش پیدا کرده و خاطرش آسوده می شود. تازه این در حالی است که صبح همان روز دادگاه، نگویند که « ناگهان بانگی برآمد،خواجه مرد!» و سر در منزل و دفتر جناب وکیل پارچه ی سیاه « عزیز از دست رفته... » نصب نکنند!!
در دادگاه بزرگ قیامت نیز که در روایات فراوان ذکر شده است، زمین و زمان،
دست و پا، چشم و گوش و همه ی اعضا و جوارح انسان گناهکار، علیه او شهادت می
دهند، انسان باید در پی وکیلی قوی باشد تا از او دفاع کند.
اگر پیش از دادگاه به شما خبر دهند که می توانید با رعایت شرایطی، قاضی
پرونده را به عنوان وکیل خود نیز انتخاب کنید که همراه با قضاوت، از شما
دفاع نیز بکند، چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ بلی! در قیامت، قاضی خداست
ولی خود او
قانون گذار نیز هست و قانون را آن چنان تنظیم کرده است که خود می تواند وکیل برخی انسان ها نیز باشد.
به همین دلیل است که می فرماید: « همانا خداوند از آنان که ایمان آورده اند، دفاع می کند.» (حج/38)
بنابراین شرط وکالت، ایمان است!
مگر ایمان آورندگان چه کسانی هستند؟
قرآن کریم، خود پاسخ می دهد: « کسانی که ایمان آورده اند، همان هایی هستند
که بیشترین عشق و محبت را نسبت به خدا دارند.» ( بقره/165)
پس از این همه انتظار خدا به ابراهیم در سن پیری، پسری عنایت کرده و او
سال ها رنج این پسر را کشیده تا اسماعیلش بزرگ شده و جوانی برومند است. از
راه رفتنش لذت می برد و نگاه به قامتش را با دنیا معاوضه نمی کند که ناگاه
دستور الهی صادر می شود و از او قربانی طلب می کنند و آن هم اسماعیل را.
و این چه عشقی است در قلب ابراهیم که به این دستور تن می دهد و اسماعیلش را به قربانگاه می برد تا با دستان خویش او را فدا کند؟
وقتی عشق، با « شناخت » همراه شد و « معرفت » حاصل گردید، خوب ها فدای
خوبتر می شوند و مهم ها فدای اهم ها، و این معنای همان ( اَشد حباً) است که
قرآن می فرماید و اینجاست که ایمان ساخته می شود و خدا وکالت میکند.