1) گاهی ما هیچ آشنایی با فرزند دوستمان، پدرش و یا یکی از آشنایان و اقوام او نداریم ولی به خاطر علاقه ی شدیدی که به خود او داریم، افرادی که نزد او محبوبند را در دل خود دوست داشته و نسبت به آن ها احساس محبت داریم! که این احساس محبت باعث نزدیکی ما به آن دوست می شود.
چهارده نور پاک که برگزیدگان خلقت و از هر گناه و پلیدی پاک هستند،محبوب
ترین افراد نزد خدایند که نخستین آن ها، وجود مقدس رسول الله (ص) و
آخرینشان صاحب الزمان(عج) است. این ها بهترین واسطه های تقرب به ذات اقدس
الهی هستند که دوستی و ذکرشان نیز عبادت است.
2) عاشق واقعی، همه چیز را به نوعی با معشوق خود مرتبط می داند. هر کسی از
هرکجا سخن بگوید او نام معشوق را می شنود. هرکجا قدم بگذارد، چهره ی معشوق
را می بیند و هرجا نشانی از او بیابد، در پی آن خواهد رفت و هرچه یادآور
او
باشد، برایش عزیز و محترم است.
می گویند: مجنون را دیدند که در بیابان راه می رود و سنگ های بیابان را برداشته، در آغوش می گیرد، می بوید و می بوسد!
گفتند: این چه کاری است که می کنی؟ گفت: شنیده ام روزی لیلی از این صحرا عبور کرده است، این سنگ ها برای من هنوز بوی لیلی می دهد!
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست...
همه ی مخلوقات، نشانی از محبوب حقیقی و معشوق آسمانی اند؛ زیرا که همه
ساخته ی اوست. از این روست که عاشق حقیقی برای گیاهان نیز ارزش قائل است و
حقوق حیوانات را نیز رعایت می کند؛ چه برسد به انسان ها که نشانه های
بیشتری از دوست به همراه دارند! به همین دلیل در دین ما تنها بهانه برای
دوست داشتن دیگران، « خدا دوستی » است و تنها دلیل دشمنی نیز « دشمنی با
خدا » است که امام صادق(ع) می فرمایند: « دوست داشتن اولیای خدا و همدلی با
آنان، واجب و بیزاری از دشمنانشان نیز واجب است. » عاشق هرچیز و هرکس را
که نشانی از معشوق داشته باشد، دوست دارد، حتی اگر آن فرد خطاکارترین افراد
باشد؛ ولی خطاها و گناهانش از روی دشمنی با خدا نبوده و تنها برخاسته از
غفلت و یا جهل و نادانی است. و او اهل توبه و پشیمانی از گناه است. اینجاست
که منطق عاشق می گوید: تو را دوست دارم به خاطر دوستی خدا ولی از گناه تو
بیزارم و عمل خطای تو را نمی پسندم.
3) به نظر شما آیا می توان به هرکسی به جز از راه دوست داشتنی های او، نزدیک شد؟
به عنوان مثال، کسی را دوست داریم و علاقه مندیم که جای بیشتری در دل او
باز کنیم، از سویی نیز می دانیم او از چه چیزی بدش می آید، آیا این عاقلانه
است که هرگاه او را دیدیم به نیت تقرب، پیوسته از آنچه نزد او منفور است
یاد کنیم؟ یا اینکه دقیقاً آنچه را او از دیدنش اذیت می شود، به او هدیه
دهیم؟ دین بیان کننده ی بایدها و نبایدهای عاشقی است.آنچه را خدا دوست دارد
یا از آن بیزار است، معرفی کرده و عاشق به انجام خوبی ها رهنمون می شود و
از زشتی ها نهی می کند. بنابراین عاشق، عشق خود به خدا را از راه انجام
واجبات و ترک گناهان و نیز گام نهادن در مسیر مستحبات و دوری از وادی
مکروهات اثبات کرده و عملاً نشان می دهد.
4) رسم عاشقی، تأخیر نیست!!
آیا از نظر شما عشق کسی که بارها با معشوق خود قرار ملاقات گذاشته و هر
بار به بهانه ای یا دیر بر سرقرار حاضر شده و یا اصلاً نیامده است، چقدر می
تواند حقیقی باشد؟ و چقدر دوام خواهد داشت؟
مؤذن ندا می دهد « بشتابید به سوی نماز » ( 2مرتبه )، « بشتابید به سوی
رستگاری » (2مرتبه )، « بشتابید به سوی بهترین کارها » (2مرتبه ) و با این
عبارات، عاشق را به وعده ی ملاقاتش با خدا فرا می خواند. این چگونه عاشقی
است که با شنیدن این
کلمات،
بی تفاوت پای بر پای انداخته و بی حرکت بنشیند؟! این کدام بنده است که به
کسب و کارش ادامه داده و دل از زرق و برق دنیا نمی ستاند؟!...
5) عاشق، تسلیم اراده ی معشوق است و هرچه او بخواهد برایش نیکوست. برای
سوزاندن ابراهیم آنچنان آتشی افروختند که مرغ آسمان بر فراز آن بریان می
شد؛ به این حد که هیچ کس نمی توانست برای سوزاندن ابراهیم به آن آتش نزدیک
شود تا اینکه ابلیس برایشان منجنیق ساخت. ابراهیم را داخل آن گذاشته پرتاب
کردند.
بین زمین و آسمان جبرئیل خود را به او رسانید و گفت: آیا می خواهی به تو
کمک کنم؟ ابراهیم گفت: خیر، خداوند مرا بس است! میکائیل آمد و عرض کرد:
خزانه ی باران و آب ها در اختیار من است. می خواهی تو را یاری کنم؟ باز
فرمود: خیر، خداوند مرا بس است! فرشته ی باد آمد و خواست او را یاری کند،
باز هم او نپذیرفت و گفت: خداوند مرا بس است.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
خداوند در قرآن کریم می فرماید: در این هنگام بود که ندای الهی به آتش
خطاب شد که « ای آتش! بر ابراهیم سرد شو و او را ایمن باش. » ( انبیاء /69 )
آری « رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.» آنقدر بالا می رود که بین
خود و معشوقش، حتی ملائکه نیز نمی توانند واسطه باشند! راضی به رضای او و
تسلیم خواسته ی اوست...
نویسنده: حجت الاسلام سید مصطفی هاشمی محجوب