دین(قسمت نهم)
بسم الله الرحمن الرحیم
ششم از عوامل دین گریزی
آرزوهای طولانی
"یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ"مؤمنان را ندا مىدهند: آیا ما [در دنیا] با شما نبودیم؟مىگویند: چرا،ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول] در بلا و هلاکت افکندید و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پیامبر] نشستید و [نسبت به حقایق] در تردید بودید و آرزوها [ى دور و دراز و بى پایه] شما را فریفت،تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسید و [شیطان] فریبنده شما را فریب داد.(حدید14)
امید و آرزو در انسان منشاء رشد و حرکت است که باعث می شود نسبت به آینده امیدوار و مطمئن شود.
یک مادر به آرزوی داشتن فرزندی که صالح باشد و در پیری عصای دست او باشد دوران بارداری و رنج و زحمت زایمان را تحمل می کند.
یک کشاورز به امید برداشت محصول خوب و سودآور،رنج کاشت و آبیاری را به جان می خرد.
یک دانشجو و محصل به امید کسب مهارتهای لازم،سختی سفر و تحصیل را قبول می کند.
اگر آرزو در انسانها نباشد،تدبیر و آینده نگری هم یقینا نیست.پس آرزو و امید لازمه زندگی انسان است.
اما این میل مثل همه امیال درونی افراد اگر از حد بگذرد و تبدیل به آرزوهای بلند و دست نیافتنی شود،خطرناک است و افراد را از پذیرش حق و مسئولیت باز می دارد.
در بیان روایات،مکررا اهل بیت علیهم السلام خطر این آرزوهای آمیخته با خیال و دور از واقع بینی را متذکر شده اند.
در نهج البلاغه است حضرت امیر المؤمنین- علیه السّلام- فرموده:
ایّها النّاس انّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتّباع الهوى و طول الامل، فامّا اتّباع الهوى فیصدّ عن الحقّ، و امّا طول الامل فینسى الاخرة.
اى مردم ترسناکترین چیزیکه از ابتلاى شما بآن میترسم دو چیز است: اوّل پیروى از هواى نفس، دوّم آرزوى بیشمار، امّا پیروى از هواى نفس شخص را از راه حقّ باز میدارد، و آرزوى بیحساب آخرت را از یاد میبرد.(نهج البلاغه.خطبه42)
انس می گوید: خدمت پیغمبر- صلّى اللَّه علیه و آله- بودیم. آن حضرت جامه خود را زیر سر نهاد و به خواب رفت. پس باد شدید وزید. پیغمبر- صلّى اللَّه علیه و آله- ترسناک از خواب برخاست و رداى خود را بر نداشت ما عرض کردیم: یا رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله- شما را چه روى داد؟ فرمود: گمان کردم قیامت بر پا شد.
و قال علیه السّلام: یَهرمُ ابنُ آدم و یَبقى مَعهُ اثنان الحِرص و طُولُ الأَََمل.
فرمود: فرزند آدم پیر مىشود و با او دو چیز باقى مىماند یکى حرص و دیگرى آرزوى طولانى و دور و دراز.
پس نتیجه اینکه آرزو همیشه بد نیست.آرزو و انتظار گاهی پسندیده است و گاهی ناپسند و نهی شده.
خوب است اینجا اشاره ای به انتظار فرج امام عصر ارواحنافداه داشته باشم.
انتظار فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف از آن دسته انتظارهایی است که به آن سفارش شده ایم.و اتفاقا سبب رشد انسان می شود.بدین صورت که وقتی من به عنوان منتظر امام زمان اگه واقعا منتظر باشم،دست از خیلی کارها می کشم.کاری می کنم که امام عصر از من خشنود شود.
مرحوم علامه شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه وقتی در باب انتظار سخن می گویند،انتظار را تقسیم می کنند به انتظار سازنده و انتظار مخّرب.انتظار سازنده همین تعریفی که بالا بیان کردم.امّا انتظار مخّرب انتظاری است که برخی در جامعه ما دارند به این صورت که مثلا می گویند:حضرت وقتی ظهور می کنند که جامعه پر از فساد شود و فساد سرتاسر جامعه را فرا بگیرد،در نتیجه به اسم منتظر امام زمان و به نام امام زمان متأسفانه کارهایی را انجام میدهند که در برخی موارد حتی خلاف شرع و عقل است.
و نکته پایانی یک دستورالعمل اخلاقی
بسیاری از بزرگان اخلاق و عرفای حقیقی برای مقابله با آرزوهای طولانی و هوای نفس راهکاری را ارائه می دهند.و آن هم چیزی نیست جز یاد مرگ و قیامت.اگر انسان هر از چند گاهی پیرامون این حقایق فکر کند یقینا سبک زندگیش عوض می شود و بجای اینکه وقت خودش را صرف خواسته ها و آرزوهایی کند که هیچ تضمینی نسبت به محقق شدن آن نیست،در اموری فکر کند که وقوعش حتمی و یقینی است و خداوند متعال در قرآن و پیامبر و اهل بیت در احادیث متفاوت به آن اشاره کرده اند،زندگیش متحول می شود و سبب عاقبت به خیری می شود.
اینکه ائمه اطهار علیهم السلام سفارش به تفکر می کردند و می فرمایند یک ساعت تفکر بهتر است از 70 سال عبادت برای چیست؟
یکی از جنبه هایی که خوب است پیرامون آن فکر کنیم این است که:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سرکویش پر و بالی بزنم
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد و یا زاین ساختنم
نه به خود آمدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم...
نویسنده: حجت الاسلام محمد صنایعی