پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ب.ظ
گزارش یک آغاز ( افتتاحیه )
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
عرق هایی که از روی پیشانی تا نوک بینی بچه ها سر می خورد ، بیرون رفتن خستگی های یک ماهه رو از تن هاشون نشون می داد. یک ماه تلاشی که بی وقفه از پانزده فروردین، همان روز اول تحویل مکان شروع شده بود و حالا نتیجه اش سجده شکری بود که استاد عدالتیان بین دونماز بجا آورده بودند. صدای بغض آلود الحمدلله را که چندبار پشت سرهم تکرار می شد شنیدم ولی ضربان قلبم زمانی شدت گرفت که زلال اشک شوق را در چشمان پاک و خدایی استاد می دیدم و چهره ای که بین خنده و گریه مانده بود کدام را انتخاب کند.
۷ نظر
۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۰۲