گزارش یک آغاز ( افتتاحیه )
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
عرق هایی که از روی پیشانی تا نوک بینی بچه ها سر می خورد ، بیرون رفتن خستگی های یک ماهه رو از تن هاشون نشون می داد. یک ماه تلاشی که بی وقفه از پانزده فروردین، همان روز اول تحویل مکان شروع شده بود و حالا نتیجه اش سجده شکری بود که استاد عدالتیان بین دونماز بجا آورده بودند. صدای بغض آلود الحمدلله را که چندبار پشت سرهم تکرار می شد شنیدم ولی ضربان قلبم زمانی شدت گرفت که زلال اشک شوق را در چشمان پاک و خدایی استاد می دیدم و چهره ای که بین خنده و گریه مانده بود کدام را انتخاب کند.
شانه هایم داشت زیر سنگینی این همه مسئولیت خُرد می شد که یک ندای قلبی، یک الهام، یک جمله که از جای دیگری پرواز کرده بود و حالا روی زبانم نشسته بود، حکم عصایی را پیدا کرد که می شد تمام وزن جسم فلجت را رویش پهن کنی. بالا و پایین رفتن استخوان گلویم را حس کردم وگفتم: استاد دعا کنید اولاً نزد مولامون حضرت بقیه الله و بعد هم در محضر شما روسیاه نشوم. سر تکان دادن های استاد قوت قلبی بود بیش از قدرت یک وعده بنزین سوپر آزاد توی باک یک پیکان خسته!
چه جالب! فضای مسجد و بلوار مقابل آن و اصلاً تمام کوچه ها و خیابانهای شهر حالت جشن داشت و انگار افتتاحیه قرار بود به وسعت کل شهر برگزار شود! چراغانی های ولادت امیرالمومنین برای ما که دیگر بودجه ای برای ریسه بستن و نور افشانی نداشتیم نعمت بزرگی محسوب می شد؛ بماند که این کمترین برکت همزمانی افتتاح واحد سبک زندگی با ولادت امیرخوبی ها بود.
نماز تمام شده بود و ما باید پله های مسجد به طرف دفتر رو
پایین می رفتیم تا آماده شروع مراسم بشیم. نگاه استاد روی پوستری که بچه ها داخل
راهرو نصب کرده بودند اتراق کرده بود و انگارکه حالا حالا ها هم قصد حرکت نداشت. پوستری که روی آن در کنار عکس مقام معظم
رهبری با خط ریز نوشته بود:انتظار داریم اهل فکر و اهل نظر درمراکزی که می توانند و
اهلیت و صلاحیت این کار(پرداختن به مساله سبک زندگی) را دارند، در این زمینه کار
کنند،فکرکنند، مطالعه کنند. و بالای آن با خط درشت نوشته بود: چشم آقا !
به لبه درب ورودی که رسیدیم وقتی استاد کفش هایشان را در می
آوردند زیر چشمی آقای شریفی مسئول سایت را که این مدت مثل یک بسیجی توی جبهه روحیه
جهادیش را نشان داده بود و پا به پای آقای افشار مسئول اجرایی سبک زندگی، از جارو
وگردگیری گرفته تا به دوش کشیدن میز وصندلیها رو تجربه کرده بود، می پاییدم. صدای
نفسش فریاد میزد آخیش خیالم راحت شد! آخه از صبح بحثمان بالا گرفته بود که میهمان ها
با کفش بیایند روی موکت ها یا کفش ها را در بیاورند؟ من ملاحظه بوی جوراب ها و
اذیت شدن میهمان ها را می کردم و او ملاحظه نو و تمیز بودن موکت ها را! حالا که با
این حرکت استاد هم وجهه مدیریتی من شکسته نشده بود و هم حرف او به کرسی نشسته بود
هردو راضی بودیم.
مهمان ها یکی یکی وارد می شدند و با اولین چهره ای که برخورد می کردند صورت خندان و جذاب دکتر مقدسی بود که از همان زمزمه های اول راه اندازی واحد سبک زندگی، شده بود پای ثابت طرح و فکر و یادداشت های یک پدرش صفای خاصی به سایت سبک زندگی بخشیده بود. آقای کشمیری هم که وقتی روی صندلی مدیریت شرکتش می نشیند تمام تحرکش در حد چرخاندن خودکار روی قراردادها و چک هاست و زحمت امضا کردنشان، اینجا به عشق امام زمان علیه السلام پرستیژ مدیریتیش را فراموش کرده بود و کفشها را با نظم و وسواس خاصی کنار درب جفت می کرد. از این طرف به آن طرف دویدن های با وقار آقای افشار را که می دیدم خیالم راحت می شد که اگر در میان جمع هم نباشم باز اتفاقی نخواهد افتاد و همه چیز عالی پیش خواهد رفت. کسی که با التماس به دکتر، عمل جراحی دستش رو عقب انداخته بود تا کارهای افتتاحیه روی زمین نماند. نگاه دقیق و تیزش را به گوشه گوشه مجلس پرتاب می کرد تا کم و کسری نباشد. وقت را غنیمت دانستم وچند دقیقه ای داخل اتاق مشاوره با استاد خلوت کردم. آلبومی که چند روز وقتم را گرفته بود تا نمایی دقیق و جذاب از دوره های پیش بینی شده را نشان بدهد، مقابل استاد گذاشتم و برای هر صفحه توضیحی کوتاه می دادم و با شنیدن کلمات تأییدی استاد، نوبت را به صفحه بعدی می دادم. نسبتاً جمعیت خوبی متشکل از دوستان و اساتید و خانواده ام دور هم جمع شده بودند و با ورود استاد عدالتیان و استقرار ایشان در ردیف جلوی صندلی ها ، مجلس حالت رسمی تری به خود گرفت و بعضی ها که پراکنده نشسته بودند ، منسجم شدند.
امیررضای خیراندیش از آن بچه هایی است که جزء نسل آخری های هیأت فاطمیون محسوب می شود و حنجره طلایی و نفس گرم تلاوت قرآنش همیشه باعث غرور و حس رضایتم از سالهای سپری شده در فاطمیون می شود. صدای تشویق های قرآنی حضار نوید از شروعی تازه و پرنشاط داشت و ناخودآگاه در ذهن انسان صدا میزد: سالی که نکوست از بهارش پیداست.
سن شده بود میدان عرض اندام برادران خیراندیش و پس از تلاوت قرآن آقا امیر رضا نوبت مدح امیرالمومنین علیه السلام و خود نشان دادن های آقا امیرحسین تازه داماد بود که اتفاقاً با خانواده هم تشریف آورده بودند! هرچند کوتاه و مختصر بود اما همین که نام آقا آمده بود و اولین صدایی که پس از آیات قرآن از بلندگوهای سالن همایش واحد سبک زندگی شنیده می شد، نام و مدح روح قرآن یعنی مولی الکونین علی علیه السلام بود ، خودش نمک برکت کارها را بیشتر می کرد. هنوز هم برخی میهمان های در ترافیک مانده، خود را می رساندند وب رخی محبت مضاعف خود را با هدیه سبدها و گلدان های گل ابراز میکردند. نوبت خوش آمد گویی من شده بود که استاد حورایی هم بالاخره خود را رساندند و کنار حاج آقای علوی و استاد عدالتیان و دوست عزیزم حجت الاسلام خداوردی نشستند. خیلی خلاصه و کوتاه فقط خوش آمد گویی و تشکر کردم و چون می دانستم راه دور است و شام هم در کار نیست و گرفتاری های روز پدر مردم هم زیاد است، زحمت توضیح راجع به طرح ها و دوره های آینده را به تابلو اعلانات و پوسترهای نصب شده رویش سپردم. جان کلام و همه آن چیزی را هم که تمام حاضران لازم داشتیم، باید در توصیه ها و نصیحت های استاد عدالتیان جستجو می کردیم و استاد با همان صلابت و نشاط همیشگی شروع کردند و ما همه سراپا گوش شدیم تا همین اول کار تا آخر خط را بگیریم و تکلیفمان را بدانیم:
« بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین
در روز غذیر خم هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست امیرالمومنین علیه السلام را بالا بردند و برای ولایت ایشان اتمام حجت های لازم را انجام دادند، در روایت داریم که حضرت دعا کردند اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله،آن روز پیامبر عزیزمان دعا کردند که خدایا هرکس علی را یاری کند، تو او را یاری کن (وانصر من نصره). این نصرت و یاری تا زمان ظهور فرزندشان، بقیت الله الاعظم، مهدی آل محمد(ص) ادامه دارد که مهم ترین یاور آقا امیرالمومنین فرزندشان، حضرت مهدی (ع) هستند، منتهی اینکه چگونه حضرت را یاری کنیم می شود از آن جمله ای که حضرت در نامه ای که به عثمان ابن حنیف نوشته اند و در نهج البلاغه هست، کمک بگیریم که حضرت در آنجا می فرماید: « ولکن اعینونی بورعٍ واجتهاد و عفه و سداد » حضرت می فرمایند که اگر می خواهید به من کمک کنید چهار قدم باید بردارید؛ اول ورع، در کارهای فرهنگی و کارهایی که برای خدمت به امام زمان(عج) انجام می شود اولین قدم ورع است. ورع یعنی تقوای شدید. کسانی که می خواهند در کارهای فرهنگی باشند، چه هیئت های مذهبی، چه موسسات فرهنگی، چه مبلغین، اول باید مواظب باشند که گناه در زندگی شان نباشد و اگر خدای ناکرده گناه وارد زندگی ما شود، آفتی است که هم خودمان آسیب می بینیم و هم به دیگران آسیب می رسانیم. بنابراین ما که در کارهای فرهنگی هستیم باید بیشتر مراقب باشیم تا ورع داشته باشیم. پس باید همه مراقب باشیم تا اول پاک زندگی کنیم.
دومین موضوعی که حضرت اشاره می کنند، اجتهاد است.منظور حضرت این است که باید تلاش و کوشش و جدیت در کار داشته باشیم. تنبلی، سستی، و بی حالی با کار فرهنگی نمی سازد. الحمدلله در واحد سبک زندگی، دوستانی که جمع شده اند، دوستان پرتلاشی هستند. جناب آقای هاشمی محجوب که پدر بزرگوارشان هم در مجلس هستند و از ایشان هم تشکر می کنیم، بنده در جریان هستم که از نوجوانی وارد این کارها شده اند و در مقاطع مختلف سنی فعالیت فرهنگی داشته اند. برای کودکان، برای نوجوانان و انشاالله در نود سالگی هم برای بزرگسالان، جلسات داشته باشند.(با خنده). در هر حال نشاط کاری ایشان فوق العاده است و دوستانشان هم همینطورند. بحمدلله تلاش کرده اند و این مکان را راه اندازی کرده اند. بنده در اینجا از امام جماعت و هیئت امنای این مسجد هم تشکر می کنم و دعا می کنم که انشاالله مشمول الطاف خاص امام زمان(عج) قرار بگیرند. ابن روحیه ی تلاش را باید ادامه داد.رهبر معظم انقلاب در بیان آیه شریفه فاذا فرغت فانصب جمله ای دارند که می فرمایند هروقت کار خوبی را تمام کردی، فوری کار خوب دیگری را شروع کن. دوستان اهل بیت باید پرتلاش و با جدیت کار کنند. مثلاً این واحد راه اندازی شد، باز واحد دیگری راه اندازی شود. در همین واحد وقتی طرحی راه افتاد و به پایان رسید، بلافاصله طرح دیگری شروع کنید و همینطور ادامه دهید. هیچ وقت راکد نباید باشیم و باید همت بلندی داشته باشیم. نباید محلی فکر کنیم بلکه باید جهانی اندیشه کنیم. ما منتظر امام عالَم هستیم.لذا هر چه همت ما بلند باشد،کمک ها و عنایات هم زیاد خواهد بود. یک آیه شریفه خیلی برای من نوید بخش است که می فرماید: « ولینصرن الله من ینصره ». در این آیه هم «لام » تأکید آمده و هم « نون » تأکید، یعنی حتماً و قطعاً خدا یاری می کند کسی را که تصمیم به یاری دینش بگیرد. پس هر جا ما کم بیاوریم باید در خودمان شک کنیم، چون این وعده ی قطعی خداست. هروقت ما نیت خوبی داشته باشیم و کار خوبی را شروع کنیم، خداوند کمکمان خواهد کرد.بنابراین در رابطه با اجتهادی که امیرالمومنین(ع) تأکید کرده اند، باید ما تلاش و کوششمان را مضاعف کنیم.
سوم عفت و پاکی؛ در کارهای فرهنگی عفت بسیار مهم است و این عفت، صفتی است که موصفش همه چیز می تواند واقع باشد. اول نیت انسان که باید پاک باشد. ریا کاری معلوم است که باعث خسران در دنیا و آخرت است. خدا رحمت کند مرحوم حاجاقای کافی رضوان الله علیه را که بسیار خوشمزه صحبت می کردند. ایشان می فرمودند که زیر بارت را گرفته اند که داری رو به جلو می روی، و تا بگویی « من » می گذارند زمین و می گویند خوب حالا اگر می توانی بردار ببینیم چکار می کنی؟
یعنی هر جا یک ذره هوا وارد بشود، خاموش خواهد شد. لذا هر چه می توانیم باید در جهت عفت و نیت پاک قدم برداریم. سایر مسائل هم همینطور است. وقتی که اخلاص وارد کارها شد، سهولت انجام آن ها ملموس خواهد بود.بنابراین باید مواظب باشیم شیطان که مظهر ناپاکی است، در ما نفوذ نکند. اخلاص و اتحاد، پاکی است؛ از مهمترین تلاش های شیطان ایجاد تفرقه و دور کردن دل ها از یکدیگر است و دنبال بهانه می گردد تا اتفاقی بیفتد و فوراً از یکدیگر دل گیر بشویم. باید در مقام تذکر، جدی به هم تذکر بدهیم و در مقام دوستی هم، همدل و هم فکر باشیم. هم از اشتباهات هم چشم پوشی نکنیم و هم یکدیگر را خیلی دوست داشته باشیم و متحد و همدل باشیم.لذا حالا که به لطف خدا و عنایت امام زمان ارواحنافداه و لطف خاص امام هشتم(ع)، شاهد گسترش مجموعه راه روشن هستیم،باید واحدها از هم غافل نشوند. باید با هم و یاور همدیگر باشیم. این طور نباشد که هر واحدی دنبال کار خودش برود.همه با هم به فکر همدیگر باشیم و همدیگر را تقویت کنیم، تا انشاالله بتوانیم باز هم فعالیت ها را گسترش دهیم. من اتفاقاً در راه که می آمدم، بالاخره چون ذهن انسان دست خودش نیست و گاهی وقت ها یک سری چیزهایی یک دفعه در فکر خطور می کند، یک فکری به ذهنم رسید، بعد خودم گفتم که نمی شود این را مطرح کرد! باخودم گفتم این واحد چندم است که دارد راه اندازی می شود، ما باید 313 واحد راه اندازی کنیم.( با خنده ) به عدد یاران امام زمان و در شهرها و کشورهای مختلف فعالیت هایمان را ادامه دهیم. همتمان باید بلند باشد.البته این ها برای امام زمان و آقای ما که صاحب تمام عالمند، چیزی نیست و برای ایشان کاری ندارد. برای ما که کوچک هستیم گاهی اینطور دور از دسترس جلوه می کند.لذا انشاالله همت ما باید حتماً محکم باشد.پس مواظب باشیم که ناپاکی ها مثل ریاکاری، نفاق، خودخواهی ها،هوس رانی ها، دنیا زدگی و تجمل گرایی در ماها نفوذ نکند.
چهارم فرمودند « سِواد » یعنی محکم کاری.کارها باید دقیق و منظم و بابرنامه ریزی باشد.نگوییم حالا هرچه شد، شد! نه ! کارها باید به روز باشد. این به روز بودن خیلی مهم است و الحمدلله دوستان ما در موسسه راه روشن در واحدهای مختلف به این توجه دارند که باید بروز و بلکه جلوتر از حد باشیم. یعنی از امکانات به خوبی استفاده کنیم. نظم و قانون مداری هم حتماً باید حاکم باشد.
جناب هاشمی اعلام نکردند و خوب البته می خواهند بعد از انجام کار اعلام کنند، الحمدلله آینده روشنی را ترسیم کرده اند،با دقت و برنامه ریزی دوره های مختلفی را پیش بینی کرده اند که انشاالله اول در این منطقه تحول ایجاد بشود و بعد شعاع کار افزایش یابد.
بنابراین این چهار روش را امیرالمومنین سلام الله علیه برای یاری خودشان به ما اعلام کرده اند( ولکن اعینونی بورعٍ و اجتهاد و عفه و سداد )
در درجه اول خودمان پاک باشیم، تلاش کنیم برای یاری ائمه علیهم السلام، و نگذاریم آلودگی ها در مجموعه های ما نفوذ کند و در کارمان هم محکم کاری داشته باشیم.
خدای متعال را شکر می کنیم. من باز هم تشکر می کنم از تلاش های برادر عزیزمان حاجاقای هاشمی محجوب و همه یاران و دوستانشان در این مجموعه. انشاالله که به لطف خدا همین چهار نکته ای که امیرالمومین(علیه السلام) در این نامه فرموده اند، سرلوحه ی کار همه ما باشد. انشاالله مجموع همه ی اینها امشب باعث لبخند رضایت آقا و مولایمان امام زمان (علیه السلام) بشود و مشمول دعای حضرت قرار بگیریم که این دستاورد بسیار بزرگی خواهد بود.
انشاالله که توفیقات شما روز افزون باشد...»
بین صحبت های استاد گاهی سر را به عقب بر می گرداندم تا
کسانی راکه تازه به جمع می پیوستند را هم ببینم. از آن میان حضور حجت الاسلام حاج
شیخ محسن حسین زاده ،حجت الاسلام علی اکبر اسکندری و استاد سعید عاکف خیلی خوشحالم
کرد. استاد که دعا کردند
تازه متوجه شدم بستنی ها وشیرینی ها هنوز نرسیده و توی راه است. به دکتر مقدسی
گفتم بروید روی سن و صادقانه بگویید باید کمی صبر کنند تا پذیرایی شوند. دکترهم با
همان اعتماد بنفس ستودنی همیشگی پشت میکروفن رفت تا اعلام کند اما هنوز سلام کرده
و نکرده بستنی ها رسید و باید دکتر یک جوری روی سن رفتنش را توجیه می کرد. جمله اش
خاطره ای شداز شب افتتاحیه : عزیزان من آمده ام روی سن که بگویم حسن ختام برنامه
صلوات نبود! پذیرایی مختصری هم در
نظر گرفته شده که دوستان خواهند آورد.
جلسه که تمام شد بعضی ها خیلی زود خداحافظی کردند و بعضی
هم اتاق ها و بقیه فضاها را بازدید می کردند. بازار تبریک و پیشنهاد هم داغ بود.
اخلاص را می شد از تبریک های صمیمی استاد حورایی فهمید. از ایشان خواستم بیش از
دیگران کمکم کنند و ایشان با روی باز پذیرفتند. باید چند دقیقه کوتاهی را با
خبرنگار روزنامه خراسان مصاحبه می کردم و از اهداف و انگیزه های واحدسبک زندگی می گفتم.
این پوشش خبری، هنر آقای محمودی بود که خالصانه وبرادرانه دست همکاری داده بود.
طولی نکشید که همه رفتند حتی آقای مهرجردی که مدیر واحد جوان و نوجوان موسسه است و
ثانیه های آخر خروج میهمانان خود را رسانده بود! و حالا باز سکوت در دفتر سبک
زندگی حاکم شد. سکوتی که نباید خیلی طول بکشد و از حالا به بعد دیوارها و سقف بلند
این دفتر باید حسرت یک روز تعطیلی هیاهوی برنامه های داغ و فشرده ما را حداقل تا
پایان دو سال قرارداد اجاره مان در دل نگه می داشتند.
اینگونه بود که یا علی گفتیم وعشق آغاز شد...
به هر حال ما هم خوشحال میشدیم در این شادی شریک می بودیم! عیبی نداره :) به قول حاج محمود کریمی: ماهم خدایی داریم!!
بعد از تعطیلی تقریبا 8 ماهه کارگاه اخلاق دیدار استاد هاشمی برای همکاران افتخاری زمینه خشنودی را فراهم می نمود اما چه حیف که از این فیض عظیم محروم شدیم و لایق حضور نبوده ایم!