سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۴ ب.ظ
بحران 30 سالگی
به نام حق
آموزه های دینی ما، دنیا را " دار محفوفه باالبلا " معرفی کرده واین آمادگی قبلی رابرای هر دوره سنی انسان ایجاد میکنند که هرچندشکل بحران فرق خواهدکرد ولی اصل آن ثابت است! والبته راههای درمانی وحتی پیشگیری مشترکی نیز ارایه میدهند.
هرچند موضوع اصلی سخن ما دراین مجال منحصراست به بحرانهای میانسالی و بزرگسالی ولی مخاطبین آن میتواند گروههای مختلفی باشند:
۱- میانساله ها وبزرگ سال ها که در دوران بحران به سرمیبرند.
۲- جوانان ونوجوانانی که دوست دارند راههای پیشگیری از این بحران رابیاموزند.
۳- اطرافیان ودلسوزان گرفتارشدگان دام بحران.
نخستین نکته قابل دقت دراین بحث توجه به ایستگاههای سنی است. معمولا قطار عمر انسان به هرکدام از " سالگی" های هر دهه که میرسد توقفی کرده تغییرات جسمی وروحی واخلاقی قابل لمس ومشهودی میکند. البته منظورم مطلق ۱۰ سالگی و۲۰ و۳۰ و۴۰ و۵۰ و۶۰ و... نیست. بلکه بسته به شخصیت ،موقعیت وجنسیت افراد ممکن است این تغییرات خودرا یکی دوسالی دیرتریازودترنشان دهد.
چون هدف اصلی کلام ما میانساله ها هستند واین دوره حدودا از ۳۰ سالگی شروع میشود بهتراست همین گروه را مثال بزنم. غالب افراد در بازه سنی ۲۷ تا۳۵ سال دچار چنین تغییراتی میشوند:
خودگفتگویی، تجسس درموردچرایی اتفاقات گذشته زندگی شخصی، بازنگری جدی وعمیق افکاروعقاید، احساس ضرر شدیدنسبت به برخی فرصتهای از دست رفته، مقایسه خودبا برخی همسالان، احساس اتلاف وقت وعمر، احساس پوچی، ناامیدی، بی حوصلگی، عدم توانایی لذت بردن از سبک زندگی فعلی و...
این تغییرات ممکن است دربرخی افراد ،خودراتامرز افسردگی نشان دهد ودربرخی ممکن است بسیارخفیف وزیرپوستی جلوه کند وتا زمانی که فرد ، مقاله ای مانند نوشته من رانخوانده وآن رابا حالات وروحیات واحساس کنونی خودتطبیق نداده متوجه وجود چنین بحرانی نشود!
من ترجیح میدهم قبل از ورود به بحث درمان، درمورد پیشگیری این بحران سخن بگویم.
حقیقت این است که ما در عالم چیزی به نام " اتفاق" نداریم وهمه رویدادهای زندگی انسان، ریشه در گذشته شخصی یا اجتماعی مرتبط با گذشته شخصی او دارد!
عالم، عالم علت ومعلول واسباب ومسببات وکنش وواکنش هاست.آوازهایی که امروز کاینات در زندگی ما میدمد زاییده وبازتاب صداهای قوی وضعیف تصمیم گیری ها وانتخابها و روشها وکلا انعکاس "من" قبلی ماست.
پس بهتراست بدانیم "اکنون ما " همان" من قبلی" آینده ماست واگر انتخابی صحیح داشته باشیم، تاثیر فوق العاده آن در غالب ملودی دلنشین "آرامش" خودرا به آینده زندگی مان نشان خواهد داد.
خوب بخاطر دارم همان ابتدای جوانی که تصمیم به انتخاب مسیرطلبگی داشتم ، دوستی جمله ای گفت که هنوز صدایش در گوشم میپیچد جمله ای شبیه یک جرثقیل که بسیاری از بارهای سنگین زندگی رااز دوشم برداشت ومن میخواهم آن جمله را امروز به شما هدیه کنم: اوگفت من هیچ اطلاعی از کاری که میخواهی انجام بدهی ندارم اما فقط یک چیز را خوب میفهمم وآن اینکه باید الآن تصمیمی رابگیری که بیست سال بعد وقتی به گذشته زندگیت خیره شدی، آه نکشی وحسرت نخوری!
دقیقا نکته همینجاست!
بایدجلوی ضرر را ازهمینجاگرفت. منظورم همین سن حساس انتخاب.
از اینجا به بعد ما میتوانیم بحثمان رابه دوشکل دنبال کنیم:
حالت اول: آسیب شناسی جز به جز تمام انتخابهای پیش روی یک جوان.
حالت دوم: بیان ملاکها ومعیارهای صحیح ترین انتخابها وبه طور کلی ارایه شیوه های غالب برای اتخاذ تصمیمهای درست وراههای کاهش درصد خطا در تشخیص خوب ازبد ودرست ازغلط.
حتما شماهم بامن هم عقیده اید که حالت اول دراین اندک نمیگنجد واصلا کاربردی شدن آن نیازبه مشاوره های فردی وچهره به چهره دارد پس بهترین کارپرداختن به حالت دوم است.بنابراین من تصمیم دارم بهترین ابزاری که میتوانید در چندراهی های انتخابات جوانی برای کاهش احتمال خطا ازآن بهره ببریدرا بیان کنم وبرای هرکدام متناسب با موضوع اصلی سخنمان توضیح مختصری ذکرکنم.
بهتراست باز یادآوری کنم که این تکنیکها ، برای همه انتخابهای جوانی شما مانند : انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... مشترک است وظرافتهای آن را درتطبیق با روحیات وموقعیتتان به خودشما ومشاور امینتان میسپارم.
تکنیکهای انتخاب صحیح
شاید این اولین گام یک انتخاب درست باشد و بتوان آن رایکی از موثرترین عوامل پیشگیری از بحران میانسالی وبزرگسالی دانست!
برای اینکه خیلی هم درگیر الفاظ نشده باشیم وراحت تر صحبت کنیم اینطور میگویم: دوچیز را درخود به درستی شناسایی کنید: الف) استعدادهای خود. ب) علاقه های خود.
دقت کنید شاید خانواده، مدرسه ،دوستان ورسانه ها در شکل گیری اولیه استعدادها وعلاقه های شما تاحدی سهیم باشند، اما یقینا درکشف آن دو نمیتوانند به شما کمکی بکنند وباید به تنهایی از پس این اکتشاف برآیید. شاید آسان ترین روش برای این اکتشاف بزرگ همان "چشیدن " باشد! باید هنوز مجبور به انتخاب نشدید ، کمی از هر مزه را تجربه کنید تا هنگام انتخاب، خاطره ای از هر طعم در کامتان داشته باشید.
۲- تحقیق
همینکه بدانید دقیقا ماهیت هر کدام از اطراف این انتخاب چیست؟ ودر ازای انتخاب هرکدام، چه چیزی از شما خواسته میشود؟
۳- تفکر
برای هرکدام از طرفین انتخابتان جدولی ترسیم کنید که دوبخش داشته باشد. عنوان یکی از آن دو بخش رابگذارید " آنچه به دست می آورم" وبخش دیگررا " آنچه از دست میدهم" وجدول راباتوجه به این دوعنوان تکمیل کنید.
۴- مشورت
باید دقت داشته باشید که انسان زیرک به حرف همه گوش میدهد ولی به همه حرفها عمل نمیکند! گاهی ممکن است تجربه مثبت شخصی دلسوز ، دقیقا همان مسیری باشد که زندگی شما را به سوی حسرتهای آینده فرامیخواند! یقینا هیچکس بهترازخودشما نمیتواندموقعیتتان رادرک کند. اما این نباید مانع بهره بردن شما از خرد صاحبان علم وتجربه شود پس با اهل علم وتجربه که البته باایمان ودلسوزهم باشندمشورت کنید وسپس سخنان ایشان را با مقیاس زمین زندگی خود تطبیق داده وبررسی کنید.
۵- بررسی رابطه ها
رابطه هرکدام از طرفین انتخاب خودرا با اطرافیان وتاثیر آن انتخاب دراجتماع را بررسی کنید. کسی که میخواهد برای انتخاب شغل تلاش کند حتما باید به نیازهای اجتماع فکرکند. غیرازجنبه وظیفه دینی واجتماعی، این یک معادله ساده عقلی است که هرچه اجتماع به شغل تو نیازبیشترداشته باشد مشتری بیشتر ودرآمدبالاترخواهدبود. جوانی که درمعرض انتخاب ازدواج است اگربداند که فقط برای خودهمسرنمیگزیندبلکه با این انتخاب ، برای پدرومادرش، عروس یا داماد انتخاب خواهدکرد وبرای نسلش مادر! یقینا آینده خانوادگی بهتری خواهدداشت.
۶- بیمه
هرچه ارزش کالای انسان بیشتر باشد و کار اوحساس تر وظریف تر، نیازبه پشتوانه بیمه بزرگتری پیدامیکند. چه کالایی پرارزش تر از عمر شما وجوانیتان؟ چه کاری حساس تر از انتخابهای جوانی؟ وچه بیمه ای اطمینان بخش تراز توکل به قادر متعال که ان الله علی کل شی قدیر وچه پشتوانه ای محکم تر از توسل به آبرودارترین افرادعالم هستی نزدخداوند، یعنی اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام؟!!!
واما آنچه باید درمورد درمان این بحران بگویم :
اولین گام این است که اصلا آن رابحران ندانید ! بلکه این فقط یک تغییراست. تغییری که هم قابلیت تبدیل شدن به بحران رادارد وهم تبدیل شدن به فرصت را.
از ابتدای بحث فقط به احترام کسانی که پیش زمینه مطالعاتیی درمورد این موضوع داشتندوبه قصدهمراهی با شما این موضوع را یک "بحران " خواندم . ولی قلبا معتقدم خود این عنوان ، درد بی درمانی است که یک روانشناس غربی به جانمان انداخته وهمین عنوان "بحران " خودش بحران ساز وافسردگی آوراست.
خدا میداند که سالهاست غربی ها درقالب روانشناس وجامعه شناس ، چقدر بازیرکی، فرهنگ غنی ایرانی اسلامیمان را درعرصه های مختلف هدف گرفتند وماهم ندانسته فریب کلمات زیبا ووکیوم شده دربسته بندیهای پرازلبخندشان را خوردیم!
واقعیت این است که بارسیدن به مرحله تغییر میانسالی، این خودشماهستید که میتوانید آن را تبدیل به یک فرصت کنید و به خودتان کمک کنید تا اسیر داروهای شیمیایی ضدافسردگی وآرام بخشهای فلج کننده نشوید و حتی بجای عقب ماندگی، دنیای خودرامتحول کنید.
بایک جستجوی ساده اینترنتی به سایتها ووبلاگهای زیادی برخوردکردم که از مرحله تغییر میانسالی به "بحران ۳۰ سالگی" تعبیرکرده بودندو عموما افسردگی را جزو لاینفک آن معرفی کرده و تنها راه درمان این بیماری خطرناک وفراگیر راهم داروهای ضدافسردگی معرفی کرده بودند!!! البته بعضا هم دیده شد که توصیه به دوری از معنویات و دروغ بودن آرامش بخشی یادخدا را نیز چاشنی سفارشات ونسخه های درمانی خودکرده بودند!!!
این یک تلقین منفی خطرناک است. بهتراست حواستان راجمع کنید. من نمیخواهم بگویم ممکن نیست این مرحله منجربه افسردگی شودیا اینکه واقعیت ابتلا به افسردگی بسیاری از میانسالها را به خاطرتوقف درمرحله تغییر انکارکنم. بلکه میخواهم بگویم ابتلا به افسردگی، نتیجه تلقین های منفی و عدم اتخاذ شیوه درست دراین دوره سنی است.
حالا که فهمیدید این یک بحران نیست ویک حالت طبیعی است گام دوم را برایتان فاش میکنم.
گام دوم: حالا میخواهم به شما بگویم که به اطرافتان نگاهی بیاندازید وببینید که این فقط شمانیستیدکه دارای چنین احساسی هستید وهمه هم سن وسالهایتان به نوعی باشما حس مشترک دارند. دراین گام باید متوجه شویدکه این یک درد بی درمان نیست که فقط به جان شما افتاده باشد، بلکه چیزی شبیه بلوغ است که چندسال پیش تجربه اش کردید. همانطورکه دوره بلوغ را پشت سرگذاشتید، این نیز بگذرد. کسانی که بایدها ونبایدهای مربوط به بلوغ رابموقع آموختند وقوانین آن را به درستی رعایت کردند حتما دوره خوب وموفقیت آمیزی راپشت سرگذاشته اند. باید بدانید که دوره میانسالی وسن تغییر نیز قوانینی دارد که باید بموقع بیاموزید ودرست عمل کنید.
گام سوم:این گام همان نقطه ایست که میتواند تهدیدها وبحرانهای احتمالی را به فرصت تبدیل کند. منظورم محاسبه نفس است.
حتما دیده اید تجار ومغازه دارهای موفق هرشب در آخرین ساعات کاری خود کرکره مغازه را پایین میکشندو فرصت خلوتی برای تمرکز بر روی دفتر حساب وکتاب روزانه ایجاد میکنند وبادقت بررسی میکنند که امروز چه فروخته اند؟ چند فروخته اند؟ چقدرسودکرده اند؟ چقدر ضرر کرده اند؟ چقدر چک برای فردا دارند؟ بدهکاریها چقدراست؟ وطلبکاریها چقدراست؟
علاوه براین حسابرسی روزانه یک حسابرسی واموال گردانی هم هرسال انجام میشود وهمه چیز به دقت ثبت وبررسی میشود.
امام هادی علیه السلام میفرمایند: الدنیا سوق ربح فیها قوم وخسر فیها آخرون؛ دنیا بازاری است که برخی درآن سود میکنند وبرخی زیان میبرند!
پیشنهادمیکنم حتما کتاب " عمرتون چند؟ " من که دقیقا به این مطلب پرداخته وکاملا بازاردنیا را به تصویر میکشد مطالعه کنید.
رسیدن به دوره تغییر، همان فصل حسابرسی از گذشته است . اما باید درروند این حسابرسی به چند مطلب دقت کنید:
الف) این حسابرسی نه قراراست به افسوس گذشته تبدیل شود ونه حسرت آینده! بلکه فقط واکاوی دقیق آنچه گذشت زندگی است.
ب) حسابرسی بایدحتما مکتوب باشدکه بعدا بشود براساس آن برنامه ریزی کرد.
ج) برای تشخیص درستی وغلطی رفتارهای گذشته باید معیارها وخط کشهای درست داشته باشید والا ممکن است درست را غلط وغلط را درست بپندارید ودچار جهل مرکب بشوید. فراموش نکنید صحیح ترین ومطمین ترین ملاک، همانی است که قرآن وعترت بانگرش وسیع وهمه سونگره ی دنیا وآخرت ، روی آن صحه گذاشته اند. یعنی رضایت خداوند متعال.
حالا بااین دقتها جدولی رسم کنید و درآن مهمترین رفتارها، افکار، اعتقادات وعادتهای خودرا بنویسید ودرستی وغلطی آن را با همان ملاک صحیح بسنجید ونتایج حاصله را ثبت کنید.
گام چهارم: براساس عبرت از اشتباهات گذشته و تقویت نقطه قوتهای پیشین برای آینده خود برنامه ریزی کنید. امیر دانایی ها علی علیه السلام میفرمایند: گذشته ها گذشته، آینده هم خواهد آمد وتو اوراخواهی دید، بلندشو وفرصتهای اکنونت را غنیمت بشمار!
متوقف شدن در دام اشتباهات گذشته وتکرار ومرور تلخی آن همان چیزی است که افراد را به افسردگی میکشاند.
روزمره گی و عدم تغییر به شعله افسردگی دامن میزند وآن راگسترش میدهد.
همان کارهایی را انجام ندهید که قبلا انجام میدادید! بلکه اشتباهات راحذف کنید و صحیح ها راتقویت کرده وباانرژی وایمان بیشتری دنبال کنید.
از گذشته خود وحتی دیگران بهره ببرید اما همان راهی رانروید که دیگران رفته اند! ابتکار داشته باشید وبرای خود کارها وراههایی را برگزینید که درآنها خلاقیت وانرژی دارید واز انجامش حقیقتا لذت میبرید.
گام پنجم: از ظواهر پر از ریا واز خودنماییها وبرای مردم زندگی کردنها رها شوید! زنجیرهای سنگین وخسته کننده نگاه دیگران را از پای زندگی خود باز کنید وآزادانه زندگی کنید. فقط وفقط به آغوش پرمهر خداوند بیاندیشید که بهترین پاداش دهنده هاست.
هرچه شمارا مشغول به خودمیکند وبین شما وخداوند حجاب میشود باطل است. اگرکسی درنمازش فقط سرگرم تلفظ حروف شود ویادش برود که درمحضر چه کسی ایستاده، نمازش رشدآور نیست وجز رفع تکلیف خاصیت دیگری ندارد. اگرکسی ساعتهای بسیاری درشبانه روز راکار کند ولی غافل نباشد ،دارد رشدمیکند.
اینطورنیست کسی که درست کارمیکند وحرفه ای راه می اندازد وکسب حلال میکند ومراقب اخلاق ورفتارش هست و اهل عبادتهای خالصانه است ودست بخشش وانفاق هم دارد، کمتر خودساخته باشد نسبت به کسی نشسته وفلان کتاب معرفتی را تورق میکند.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت را که همواره توصیه میفرمودند : هرآنچه را بلدید ومطمینید درست است ، عمل کنید وبا دانسته ها ی مطمین واعتقادات پالایش شده تان زندگی کنید سپس خداوند، نور بیشترها وبالاترها رانیز به قلبتان خواهد تابانید.
پس از شعارها وریاها کم کنید وبراعمال خالصانه خود بیافزایید. گام ششم: از همه آن چیزهایی که قوه وهم وخیال شمارا تقویت میکنند وقوه عاقله تان را تضعیف، به شدت پرهیزکنید. اعتیاد به رمان ها فیلم ها وسریالهای تخیلی جزو مخرب ترین چیزها برای روحیه حساس شماست. با واقعیت ها زندگی کنید و به مطالعه حقایق تاریخی وداستان افراد موفق بپردازید. از حرفه ای ترین توصیه های من به شما دراین بخش ، مطالعه کتب خاطرات شهدا وداستان زندگی علماست.
گام هفتم: به جسم خود برسید وبا آن به عنوان یک ودیعه الهی درست رفتارکنید. سعی کنید جسمی سالم، چالاک ومقاوم داشته باشید. این کار، حس خوب سلامتی وهمچنین احساس میتوانم را دروجودتان تقویت میکند.حتما برای این بخش با متخصصین مطمین طب اسلامی مشورت کنید.
گام هشتم: میخواهم از شعارپرهیزکنم وقضاوت را به تجربه خودتان بسپارم. حداقل مدتی شخصا تجربه کنید که انس با خدا ومناجات وعبادت او چقدر در بازگرداندن یا ایجاد آرامش به زندگیتان موثر است. به خداوند نزدیک شوید وبه او اعتماد کنید تا قلبتان را سرشار از اطمینانی کند که با هیچج زلزله وبحرانی فروریختنی نباشد.
راستی یادم رفت همان اول بگویم: من هم یک مرد ۳۳ ساله
نویسنده:
حجت الاسلام سید مصطفی هاشمی محجوب
باسلام، مطلب بسیار زیبا و عالی بود، موفقیت شما را آرزومندم و برای همه جوانان آرزوی آینده ای روشن دارم