گاه نامه(قسمت بیست و چهارم)
عیادت عمومی از رهبر انقلاب
اگر شما هم می توانستید به عیادت رهبر عزیزمان بروید و کنار تخت ایشان بنشینید،دراین خلوت چند دقیقه ای چه می گفتید؟ حرف دلتان را در ادامه این متن بنویسید:
اگر به عیادت می آمدم...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
اگر به عیادت می آمدم، بغضم می ترکید و حتماً آنقدر اشک می ریختم که جملاتم برید بریده می شد.به سختی آب دهانم را قورت می دادم و هرطور بود می گفتم:طاقت دیدنتان روی تخت بیمارستان را ندارم،هرچند که مدتهاست آرزوی دیدارتان به سر دارم.
رهبرم! به اینکه پرچم ولایت علوی را با دستان شما تقدیم امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کنیم،دل بسته ایم.شما را به خدا ملاحظه ی قلب ضعیف ما را هم بکنید.این چند روز خیلی فکر کردم که چقدر شاکر نعمت وجود حضورتان بوده ایم؟ و شاید خدا هم می خواست تا تلنگری زده باشد. چون می دانم که خیلی از دوستانم هم دلشان می خواهد با شما سخن بگویند،کوله ام را پر کرده ام از نامه های دوستان. می دانم همیشه برای حرف دل مردم،حال دارید پس برایتان می خوانم:
سلام
اقای من پیشوای من - رهبرم علمدار صاحب الزمان سرت سلامت چشم دشمنان کور شما را در بستر بیماری نبینم