یادداشت های یک پدر(قسمت هشتم)
بسمه تعالی
وای…….دلم میخواست زمین دهن باز میکرد و منو یه لقمه چپ میکرد…..میپرسی چرا؟؟؟؟ الان بهت میگم …..رفته بودم یکی از این بقالی های بزرگ که الان بهش میگن هایپر مارکت…..هروقت میرم توی این نوع مغازه ها فکر میکنم رفتم کتابخونه….چون همه به آهستگی حرکت میکنند و کسی صحبت نمیکنه.سکوت کامل کامل. تازه وقتی از کنارهم میخوان رد شن بهم میگن ببخشید.ازین رفتارهای باکلاس!!!!!
خلاصه چندروز پیش با دخترم حسنا رفته بودم به یکی از همین هایپرمارکتها یک سبد برداشتم و شروع کردم بین قفسها راه رفتن و سعی میکردم رعایت کامل شرایط را هم بکنم تا رسیدیم به بخش تنقلات کودکانه بیسکوییت،پفک،چیپس و ………چشمتون روز بد نبینه تمام اون خوراکیهایی که من و همسرم مخالف مصرف آنها هستیم.یکدفعه حسنا انگار که چشمش به گنج قارون افتاده باشد یک جیغ بلند از سر خوشحالی کشید و گوشه کتم را گرفت و مثل اینکه سی دی گیرکرده باشد دائما تکرار میکرد بابا بابا توروخدا برام پفک بخر…….خب جواب من هم معلوم بود سعی داشتم کاملا منطقی توجیهش کنم براش توضیح میدادم که دخترم اینجور چیزا برای سلامتی مضره و هیچگونه ارزش غذایی نداره و موجب سوءتغذیه میشه و ……که یهو متوجه شدم حسنا با حالتی گیج و منگ من را نگاه میکنه ظاهرا هیچ چیز از حرفهای من حالیش نشده بود و یا اصلا نمیخواست متوجه بشه و یکدفعه شروع کرد به جیغ زدن و التماس و درخواست با صدای بسیار بلند.چند لحظه ای به همین روال گذشت تا اینکه دیدم اکثر افراد حاضر در آنجا دارند به ما نگاه میکنند.نگاههای سنگین و زمزمه های گاه و بیگاه آنها کلافه ام میکرد مثلا یکی از خانمها به همراهیش میگفت همه ی مردها همینطور هستند مادر بچه را سپرده به باباهه اینم داره بچشو جون به لب میکنه برای یک پفک. خب یکی براش بخری چی ازت کم میشه و ……….شدت گریه های حسنا بیشتر شده بود روی زمین نشسته بود و جیغ بنفش میکشید ولی من مانند یک سرباز میدان جنگ که نجهیزات نظامی بر دوش دارد و تیرهای مختلف به جانش اصابت میکند و همچنان پیش میرود مقاومت میکردم و سنگینی نگاه تماشاچیان و تیرهای زهرآگین صحبتهایشان را تحمل میکردم و سعی در آرام نمودن حسنا کردم تا اینکه جوانی با ظاهری آراسته و لباس فرمی که مشخص مینمود از پرسنل آن هایپرمارکت است جلو آمد و در حال دادن یک پفک به حسنا به من گفت که این پفک را مدیر داخلی اینجا به فرزندتان هدیه میکند!!!!!وای…………..دیگه متوجه نشدم چی شد.پاهایم شل شد و رمقی برایم باقی نماند عرق شرم از صورتم بروی لباسم ریخت و دیگر طاقت مقابله نداشتم.لبخند رضایت بروی لبان حسنا نقش بسته بود و با گرفتن این هدیه ساکت و آرام در کنار من حرکت میکرد انگار هیچ اتفاقی نیافتاده.
نفهمیدم چگونه خود را به صندوق رساندم و حساب و کتاب اجناس خریداری شده را کردم و باسرعت خودم را به ماشین رساندم……….از شکستی که خورده بودم کلی کلافه بودم و بقولی کاردم میزدی خونم در نمی آمد و کلی عصبانی بودم .
فقط میخواستم برسم منزل وقتی درب را زدم طبق معمول همسرم خود را جلوی درب رساند تا به بهانه ی گرفتن وسایل خوش آمد و خداقوتی گفته باشد که بادیدن چهره برافروخته من متوجه شد اتفاقی افتاده واما با خوش خلقی وسایل را گرفت و به آشپزخانه برد و من برای تعویض لباس به اتاق رفتم و با عصبانیت لباسهایم را تعویض کرده و از اتاق بیرون آمدم.همسرم با یک استکان چای و چند حبه آبنبات جلویم ایستاده بود و لبخند میزد و با لحن آرامش بخشش از من تشکر میکرد بابت خریدی که انجام داده بودم ..برای چند لحظه عصبانیتم را فراموش کردم و کم کم کلا عصبانیتم فروکش کرد و نشستم و بعد از کمی استراحت شروع کردم وقایع اتفاق افتاده را برای همسرم شرح دادم بعد از اتمام صحبتم متوجه شدم همسرم کاملا طبیعی با این مساله برخورد میکندبرایم جای تعجب داشت !!! اما بعد فهمیدم قبلا این اتفاق برای همسرم افتاده و ایشان راه حلش را هم پیدا کرده بوده و من از آن بیخبر بودم.
میگفت:
اولا: من قبل از رفتن به مغازه باهاش شرط میکنم که فقط اجازه خرید یک چیز را دارد و نه بیشتر به انتخاب خودش به جز پفک و چیپس که برایش ضرر دارد.
ثانیا: به او میگویم پولی که پدر برای خرید به ماداده محدود است و باید طوری خرید کنیم که مایحتاج زندگی و وسایلی که لازم داریم را تهیه کنیم
ثالثا: در صورت اصرار و گریه و ..........نه تنها چیزی برایش نمیخرم بلکه در مرحله بعدی که میخواهم برای خرید بروم او را محروم کرده و باخود نمیبرمش
رابعا: در انتخاب اجناس او را مشارکت میدهم مثلا برای خرید شامپو از او نظرخواهی میکنم که به نظرت کدام بهتراست .به همین دلیل او احساس بزرگ بودن میکند و دیگر این حرکات بچه گانه را انجام نمیدهد.
خلاصه......پس از گفتگوهای فراوان به این نتیجه رسیدیم که برای بالا بردن سطح آگاهیمان هر دو نفرمان یک هفته بروی دلایل لجبازی کودکان مطالعه کنیم و قرارمون را برای جمعه هفته آینده توی حیاط کنار باغچه خونه گذاشتیم تا نتایجی که بدست آوردیم با هم به اشتراک بزاریم ..
چندروزی گذشت و روز موعود فرا رسید(روز دوست داشتنی جمعه)عصر بعد از یک استراحت کوتاه وقتی داشتیم کنار باغچه کوچک خونمون چای مینوشیدیم مساله را مطرح کردم و از همسرم سوال کردم در این یک هفته چی پیدا کردی؟؟؟؟!!!هر چیزی که من خونده بودم و خانمم خوانده بود با همدیگر روی یک برگه کوچک یادداشت کردیم.که نتایج زیر به دست آمد:
لجبازی به شکلها و دلایل مختلف در کودکان بروز میکند و معمولا این واژه را در باره کودکان زیر سه سال با احتیاط به کار میبرند چون در بیشتر این کودکان ، این نوع واکنش رفتاری،هدفدار نیست و کودک به علت مشکلات جسمی و یا تعارضات درونی مشکلات خود را به صورت گریه کردن،نق زدن،پرخاشگری،بیخوابی،امتناع از خوردن غذا و بی اختیاری ادراری و مدفوع نشان میدهد
مشکل اصلی را بیابید:
در اینگونه موارد باید به دنبال پی بردن به علت مشکل و رفع آن بود واکنشهایی نظیر تنبیه کودک و یا بی توجهی به او میتواند زمینه ساز ایجاد تصویری نامطلوب از والدین در ناخودآگاه کودک باشد که بعدها به شکل خشم هدفدار خود را نشان میدهد
چند راه حل کوچک:
1- با کودک مدارا کنید:
با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد و سپس کودک را از آن دور نمود (تا کامل نشدن آموزش کودک را به بازار نبریم)
2- به کودک میدان دهیم:
برای درمان لجبازی کودکان در ابتدا باید روی استقلال آنها به شکل عملی و فکری کار شود والدین باید به کودک میدان دهند تا خودش کارهای شخصی اش را انجام دهد و در برخی زمینه ها نظر اورا جویا شود فعالیت هایی از این قبیل که باعث خودباوری بیشتر کودک و جلب توجه به صورت مثبت میشود و انرژی بالقوه کودک را به سمت مثبت هدایت میکند
3- اعمال روش خاموش (تغافل) :
به این مفهوم که والدین در مقابل رفتارهای منفی کودک هیچ واکنش کلامی، دیداری و شنیداری انجام نمیدهند گویی چیزی ندیده اند.کودک پس از چند مرتبه تکرار رفتار منفی به علت دریافت نکردن پاسخ،پی میبرد که کارش بیهوده است(پیشنهاد میشود این روش در منزل انجام شودنه در مهمانی ها و یا در بازار و در حضور مردم)
4-روش تقویت رفتار ناهمساز:
و شدت رفتارهای کودک نسبت به قبل کاهش یافت، والدین باید روش تقویت رفتار ناهمساز را اجرا کنند یعنی پس از قطع گریه کودک و ساکت شدنش، توسط والدین مورد توجه و تشویق قرار گیرد.
5- رژیم غذایی مناسب:
مصرف بیش از اندازه سردی ها،تنقلات،کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی و تماشای تلوزیون و بازیهای رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او میشود کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی میشود.
6- مراجعه به مشاور آگاه :
در باره لجبازیهای شدید کودکان که گهگاه به صورت گریه های طولانی و کبودی لبها و واکنشهای غیرعادی خود را نشان میدهند،بررسی امواج مغز کودک و مراجعه به روانپزشک و روانشناس کودک ضرورت دارد.
خلاصه این ماجرا باعث شدکه هم دراین مورد بیشتر مطالعه کنیم و هم همگی باهم سعی در رفع این مشکل نماییم.
نویسنده: دکتر بهرام مقدسی