نه از مریخ نه از ونوس(قسمت پنجم)
فصل اول
مرغ باغ ملکوت
از همان اول قرار بود ساکن زمین و خلیفه خداوند بر روی این کره خاکی باشد ؛ اما چون با زندگی زمینی هیچ آشنایی نداشت و تحمل زحمت ها و رنج های زندگی دنیایی بدن مقدمه چینی لازم ، برایش مشکل بود و باید از راه و رسم زندگی در زمین اطلاعات بیشتری کسب می کرد، به امر پروردگار او را در باغی از باغ های سرسبز این جهان ساکن نمودند.
جایی که برایش در عین امنیت و راحتی ، حکم یک مدرسه را داشت. مدرسه ای که می بایست مدتی کوتاه در آن تعلیمات لازم را ببیند تا بداند زندگی روی زمین توأم با برنامه ها و تکالیف و مسئولیت هایی است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرپیچی از آن، رنج و ناراحتی را در پی خواهد داشت. باید می آموخت که هر چند آزاد آفریده شده اما آزادیش مطلق و نامحدود نیست و برای رسیدن به بعضی چیزها باید از چیزهایی دیگر چشم بپوشد.لازم بود بداند که اگر مرتکب خطا و لغزشی شد، چنین نیست که درهای سعادت برای همیشه به رویش بسته شوند و همیشه راه توبه و بازگشت باز است. می تواند دوباره پیمان ببندد و با عمل به عهدش مقام گذشته و بلکه بالاتر از آن را کسب کند! او باید در این محیط ، پخته می شد تا دوست و دشمن خود را بشناسد و بداند شیطان چگونه دام های رنگارنگش را در این سرای فریب می گستراند ( برگرفته از تفسیر نمونه در ذیل آیات ۳۴ تا ۳۶ سوره بقره )
همه اینها به اضافه بسیاری دیگر، درسهایی بود که نه تنها باید آدم و حوا می آموختند بلکه این تجربیات، منشور بزرگی از بایدها و نبایدهای زندگی زمینی و لوازم آسمانی شدن را برای فرزندان آدم و حوا تشکیل می داد.منشوری که می آموزد چگونه از باغ دنیا و نعمتهای زودگذرش نردبانی تا بهشت جاودان بسازی .
افسوس که هرچه گذشت ، فرزندان آدم تجربه های گران قیمت پدرشان را از یاد بردند و هر چند خداوند ، مفاد این منشور را در هر عصر و زمانی از نای برگزیدگان خویش برای بشریت باز خوانی نمود اما حجاب های غفلت، گوش های حق پذیر را کر و چشم های حق بین را کور نموده بود. این همه اصطلاحات شوم نو ظهور و معضلات تلخ اجتماعی همچون طلاق های عاطفی و دعواهای زناشویی و درگیریهای خانوادگی ، نتیجه همین است که کور وکر بودیم و راه را غلط رفتیم و بجای کوبیدن درب خانه خدا و مراجعه به دین به حرفهای کادو شده دشمنان دین گوش سپردیم. کسانی که خوب بلدند لابلای برخی حرفهای خوب چطور در خودآگاه و ناخودآگاه ذهن ها تأثیر بگذارند و ریشه های اعتقادی را با گذشت نسل ها بخشکانند!
√ ناز حوا، نیاز آدم
حق تعالی آدم را از خاک خلق نمود و در بهشت دنیا ساکن نمود و پس از ماجرای سجده ملائکه و سرپیچی ابلیس از دستور الهی، او را به خواب فرو برد. از باقیمانده گل آدم ابوالبشر، مادرمان حوا خلق شد و در نزدیکی آدم قرار داده شد. براثر حرکت حوا، آدم بیدار شد و چشمش به موجودی شبیه خود افتاد. به حوا دستور داده شد که از آدم دور شود تا او را طلب کند و به دنبالش بیاید. آدم که آتش عشق در وجودش شعله ور شده بود و مونسی دوست داشتنی یافته بود ، صدا زد :
تو کیستی؟!
و حوا پاسخ داد: مخلوقی از مخلوقات خدای متعال .
محبت عجیبی از حوا در دل آدم نشست و او را به مناجات با خدا مشغول نمود. پس عرض کرد:
پروردگارا ! این موجود زیبا که مونس تنهاییم شده و نگاه به او مایه آرامش من است کیست؟
خداوند فرمود: او حوا نام دارد. آیا می خواهی که با تو وکنار تو باشد؟
عرض کرد: بله بسیار دوست دارم واگر چنین شود تا زنده ام شاکر این نعمت بزرگ خواهم بود.
و خداوند فرمود: پس او را از من خواستگاری کن.
عرض کرد: پروردگارا ! به چه چیز در برابر این نعمت از من راضی می شوی؟
خداوند فرمود: رضای من آن است که آنچه را از معالم دین به تو داده ام به او بیاموزی.
آدم پذیرفت و اینچنین خداوند ، حوا را به آدم تزویج کرد و شهوت مقاربت را در آن دو قرار داد تا با معرفتی که قبلاً به آدم عنایت شده بود ، آن را در جهت برآوردن نیازهایشان استفاده کنند تا برایشان آرامشی به ارمغان بیاورد که زمینه ساز بندگی بیشتر شود. آدم، همسر خویش را فرا خواند ولی حوا درخواست کرد که آدم به سویش برود و خداوند پذیرفت و به آدم دستور داد که برخیزد و به سوی حوا برود ( برگرفته از حیاه القلوب/ فصل اول )
√ لباسی به رنگ خدا
امام صادق علیه السلام فرمودند: از این رو زنان را نسا می گویند که ریشه این کلمه از انس است و برای آدم ، جز حوا کسی نبود که با او انس گیرد ( تفسیر نور الثقلین/۴۳۰/۱ ) . قرآن کریم در موارد متعدد با صراحت به این موضوع می پردازد که زن و مرد هر دو از یک ریشه اند و تفاوت های جسمی و روحی ایشان لطفی است از جانب پروردگار متعال تا مکمل یکدیگر باشند و مانند چرخ دنده هایی که پستی ها و بلندی های هرکدام لازمه حرکت آن است ، استعدادها و توانایی های زن و مرد ، برطرف کننده نیازهای دیگری باشد. از این رو آنها را به لباسی برای یکدیگر تشبیه نموده است. ( بقره/۱۸۷ ) لباسی که هم بهترین ستر و پوشش برای نواقص و غفلت های هرکدام از آن دو است تا ضعفهای آنها را به اسباب سرگرمی و تفریح دوروبریها تبدیل نکند وهم بهترین پناه در سرما وگرمای شداید و مشکلات زندگی است . هم می تواند زینت زندگی باشد، هم معرف سلیقه و شخصیت و افکار هرکدام. هم مایه آرامش روحی و روانی و هم محافظ خوبی در برابر خار وخاشاک وسوسه های گناهان.
همین جمله کوتاه و تشبیه بلیغ قرآن کریم بیانگر دو پیام ناب برای همسران است:
الف) اینکه ابتدا خدای متعال زن را لباس مرد دانست و بعد مرد را لباس زن، میتواند نشانی از اهمیت نقش زن در زندگی و مسئولیت بالای او باشد.
ب) دو کلمه لکم یعنی برای شما مردان و لهن یعنی برای آن زنان ، حامل این معنای لطیف است که علیرغم همه تفاوتهای جسمی وروحی، زن ومرد علیه یکدیگر نیستند بلکه این برای آن یکی و او برای دیگری است.
نویسنده: حجت الاسلام هاشمی محجوب