دستورالعمل های اخلاقی (قسمت سوم)
دستور العملهای سلوکی و عرفانی از آیت الله شاه آبادی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
بدان که
تو هستی و نمی میری . بدنست که می میرد ، تو هستی و زنده . حساب کار خودت را بکن
که چه تهیه دیده ای برای زندگی آخرت . ببین برای این دو روزه ، که می دانی ثباتی
در آن نیست ، چه کوششها و تقلاها می کنی . برای آن جا که به حکم فطرت هستی و زندگی
ابدی است ، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده ای ؟ در آن جا زندگی انفرادی است ،
احتیاجات را خودت منفردا باید رفع کنی ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است . این جا
آمده ای که تهیه برای آن جا ببینی
معصوم می فرماید: (ما کانت الدنیا مرتین )
باید به اراده کارت درست شود به صرف اراده اداره شود ، زندگی آخرت .
آن جا ، نتیجه تحصیلات عقلی و نفسی و حسی است ؛ یعنی ، باید عقلت منور باشد به معارف حقه و عقاید صحیحه و صالحه . مقیاس مقاصد مهمه عالم برزخ و ماوراء این عالم ، همانا شخص شخیص وجود مقدس پیغمبر اکرم (ص ) و ائمه هدی (ع ) هستند .
عقاید وقتی صحیح و اخلاق در صورتی نیکو و اعمال هنگامی درست است که مطابق عقاید و اخلاق و اعمال محمد(ص ) باشد؛ میزان صحتش این است . تشکیل عالم برزخ بر این منوال است که آنچه این جا عمل کرده ای ، آن جا یابی ، چنانچه قرآن مجید می فرماید: ((و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیمه کتابا یلقیه منشورا . ))
این مرحله به حکم ((ملک دوران )) است که سلطان حس است و آنچه از حس سرزده محکوم به حکم اوست ، لیکن صورت برزخی آن . در این جا نظر به نامحرم کرده ، فاصله میان باصره و صورت حسی در این جانور است و در آن جا نار است .
در این جا میل به وصال و نزدیکی بود ، در آن جا به طوری کریه المنظر است که می گویی :
((با لیت بینی و بینک بعد المشرقین ))
در این جا مرغ بریان کرده حرام خوردی و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آن جا مرغ بریان کرده آتشین است و تمام حواست معذب . لذا کشف خاتم انبیاء (ص ) برای نجات بشر که می فرماید:
((الذین یا کلون اموال الیتامی ظلما انما یکون فی بطونهم نارا ))
مثال است ولی صورت کلیه دارد . در این جا رنج و تعب است . برای پرستش حق : در هوای سرد وضو گرفتن است و در هوای گرم روزه گرفتن و صرف نظر از مال ، و در برزخ صورت خشنودی حق را ملاحظه کردن و متنعم به نعم الهی بودن است .
خلاصه ، تامین حیات آخرت به علم و ادب است ، چه عملی و چه قلبی و چه حسی . فلاح و رستگاری تابع ایمان و عمل است : ((یا ایها الذین آمنوا)) یعنی در مرتبه پرستش نبینید الا معبود را . حریت آن جا ، نتیجه بندگی در این جاست . که نه خود را بیند و نه عبادت خود را .
لذا می فرماید: ((عبدتک )) عبادت می کنم ترا . این یکی از مراتب نازله ولایت و جلوه معبود و تجلیبات ربوبی و کبریای حق است و حرارت فطرت عشق است که موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراک عبادت می شود.
یکی از سلاطین عالم برزخ ((ملک فتان )) است . کثیرالفتن و کثیرالامتحان که ممتحن اعمال قلبی است و سنگینی و سبکی انسان را می رساند . می بیند این که در دنیا بوده ، آیا دارای ملکه صبر بوده است یا نه ؟ آیا دارای ملکه حیاء و عفت و ملکه عدالت بوده یا خیر؟ اگر داراست سنگین و خیلی عظیم الشان است . و اگر واجد نباشد سبک و بی وزن است .
یکی دیگر از سلاطین عالم برزخ ، که عظیم ترین سلاطین است ، ((سلطان عقل )) است که بشیر و مبشر است ، به اعتبار مواجه شدنش با مو من که دارای عقاید حقه صحیحه و واجد معارف الهیه است . نکیر و منکر است ، به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که دارای عقاید باطله فاسده است .
خلاصه ، از جمله مقامات عالم برزخ ، که باطن ایمن عالم است ، ملک مبشر و بشیر است که سلطان عقل است . پس سلاطین عالم برزخ تشکیل شده از سلطان حسن ، سلطان نفس ، سلطان عقل ، اینها مامور محصلات حس ، نفس و عقل اند .
خداوند عالم ، انسان را مدرک حقایق گردانیده که مبدء عالم را بفهمد و مرجعش را بداند که کیست ؟ و موجد این موجودات کیست ؟ عقل را به انسان عطا فرموده که کشف این حقایق کند و به عالم السماء و صفات ، بر احدیت و مقام غیب الغیوی مطلع شود . اینها معقولات انسان است ؛ لذا در عالم برزخ یک سلطنت عظمی برای امتحان عقول است که در مدرسه دنیا بیست سال ، چهل سال ، هفتاد سال یا بیشتر مانده ، چه تحصیل کرده ؟ و در این مدت چه بوده ؟ و چه شده ؟ و چقدر معارف آموخته است .
1 . دنیا مدرسه است و انبیاء و علماء مدرسین و کتب سماوی کتب تدریسی که بالاترین آنها قرآن کریم است . می پرسند با این کیفیات چه کردی ؟ نسبت به مو منین ((بشیر)) و نسبت به منافقین ((ترساننده )) و نذیر است . عالمی است وحشت انگیز وحشت آور؛ لذا دارد: وقتی علیا مخدره ، فاطمه بنت اسد را در قبر می گذارند ، (از شدت وحشت است یا خجالت می کشد) در پاسخ مقام ولایت لکنتی در لسان مبارکشان پیش می آید؛ (نه این که نعوذ بالله معتقد نبوده ، معاذ الله ) لذا حضرت رسول (ص ) تلقین می فرماید:
((هذا القایم علی شیفر قبرک ، لا جعفر و لا عقیل . ))
یعنی علی است واجد ولایت مطلقه .
تلقین به معنای تعلیم نیست زیرا جای یاد گرفتن نیست ؛ بلکه یادآوری و تذکر است :
می فرماید: (ابنک ، ابنک ) پسر تو ، پسر تو
برزخ ، عالم ماندن نیست ؛ بلکه عالمی است برای تصفیه اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده ، تحصیل لباس تقوا نموده و از مسارعت به سوی حق ، واجد مقامی شود که دیگران حسرت برند؛ زیرا ستایش و پرستش عابد و زنش به معارف اوست .
پس معلوم شد که مایحتاج مادر عالم برزخ ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آن جا درست و نادرست آنها نمایش داده می شود ، لکن مسئله عبودیت و ثناء و قرب حق معارفی که در عبادت است ، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبری ظاهر خواهد شد .
یکی از علماء ، مجلسی ، رحمه الله علیه ، را در عالم رویا مشاهده نمود: در مراتب عالیه و دستگاه مرتب و منظمی . از وی پرسید بر شما چه گذشت ؟
مجلسی ، علیه الرحمه ، می فرماید: سوال کردند چه هدیه و تحفه ای برای ما آورده ای ؟
عرض کردم : بحارالانوار ، جوابی برای آن داده نشد .
آنان گفتند: پیش ما چیزی داری و آن سیبی است که به آن بچه یهودی دادی برای رضای ما .
آن کس که خواب دیده بود ، گمان کرد که ((بحار را رد کردند لکن اشتباه نموده بود؛ زیرا ((بحارالانوار)) مسکوت عنه واقع شد؛ یعنی ، ((بحارالانوار)) چون علم است محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب ، صورت ملکی اش که التذاذ طفل بوده ، در برزخ ظهور کرده است بنابراین به حکم تناست هر چیزی اگر نظر التفات به عالم انبیاء کنی که غرض و مقصود این یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر چه بوده خواهی یافت که همه داعی الی الله بوده اند تا مردمانرا عابد و عارف به حق کنند و جز این ، مقصد دیگر نداشتند . به قسمی که احدی از این مطلب خارج نبوده ، لکن معلوم است دماغهای آنان فرق می کند در بسط معارف : یکی مامور شخصی است نسبت خودش و یکی دیگر مامور به بسط معارف است در خانواده اش و دیگری عالی تر و مامور به محله اش می باشد در این مقصد و یکی به مملکتی تا می رسد به آن که دماغش منورتر و فکرش بازتر و می تواند عالمی را اداره کند . روحش به حدی نورانی و بسیط است که می تواند عالم را منور کند و همه اهل عالم مامور به اطاعت او شوند ، حتی مثل امیر مو منان که می فرماید: - انا عبد من عبید محمد(ص ) - تا می رسد به معلم کل و استاد انبیاء و المرسلین ، وجود مقدس ختمی مرتبت (ص ) ، لکن نحوه اداره این بزرگ مرد که مدیر کل است در دار تحقیق و عالم بشریت ، به نفس او ، که وحی اوست ؛ یعنی علی بن ابیطالب (ع ) می باشد و او هم به همین نحوه تا امام حسن عسکری (ع ) . همه اینان در این عالم ، بسط معارف و حقایق فرمودند . این وظیفه ، بعد از امام حسن عسکری (ع ) با فرزند اوست . حقایق و اسرار ، به وسیله او در زمان او آشکار می شود ، چنانکه امیرالمو منین (ع ) به کمیل فرمود:
((ما من علم الا و انا افتحه و ما من سر الا و القایم یختمه . ))
هر مدعی که ادعای این مقام کند ، حاصلش برای او رسوایی خواهد بود ، چنانکه ادعا کردند و رسوا شدند و جهالت خود را آشکار کردند .
منبع : سایت معاونت تهذیب حوزه