ارزش شیعه ( قسمت هفتم )
بسمه تعالی
جواب:
1- اولا خداوند باری تعالی، از پاکی یا ناپاکی
درون افراد، آگاه است و ما فقط قسمتی از ظاهر آن ها را می بینیم.
2- فرد پاک اگر هم در گزینش همسر معیار پاکی
را فراموش کند و بر اساس معیار های الهی انتخاب نکند و معیارهای مادّی مانند قیافه
و پول و شغل فرد مقابل را در نطر بگیرد در تله ی ازدواج با یک فرد ناپاک می افتد
اما این گوشمالی خداوند فقط برای مدت کمی است پس از ازدواج که این فرد ، همسر
ناپاکش را بشناسد ازدواج، به طلاق می کشد
و هر دو به حق خود می رسند؛ همسر پاک به جرم در نظر گرفتن معیار های غلط و غیر
الهی مدّتی از زندگی را با همسر ناپاک به سر برده اما چون خودش پاک بوده از شر
همسر ناپاک نجات پیدا می کند.
فرد ناپاک هم بخاطر در نظر گرفتن معیار درست در
انتخاب همسر مدتی از همسر پاک بهره برده است اما چون ناپاک است و لیاقت ندارد ، او
را ازدست می دهد. گاهی یک فرد تا زمان ازدواجش پاک است و پس از ازدواج منحرف می
شود ، این فرد هم قطعاً به تدریج رسوا خواهد شد و همسر پاکش را از دست خواهد داد
چون خدا و در قرآن می فرماید: «وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ» :و
خداوند آنچه را پیوسته مخفی می کردید آشکار می کند. پس جای هیچ شک و شبهه ای وجود
ندارد چون قرآن سخن حق است و کلام کسی است که در تحقق اراده اش هیچ ضعفی ندارد
آنچه می گوید حقیقت الحقایق است :
«زنان ناپاک برای مردان ناپاک و زنان پاک
برای مردان پاک اند و ازدواج مومنین با زنان ناپاک و آنهایی که رابطه ی پنهانی با
نامحرم دارند حرام است!»
از
آنچه گفتیم وحشت آورتر و تکان دهنده تر ، محتوای با شکوه آیه 3 سوره نور است که
درباره ی آن دسته از کسانی است که به عمق فساد رسیده اند.
« الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً
أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ
وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ »
« مرد زنا کار ازدواج نمی کند مگر با زن
زناکار یا مشرک و زن زناکار ازدواج نمی کند مگر با مرد زنا کار یا مشرک و آن (یعنی
ازدواج با زناکار) بر مومنین حرام شده است.»
آنچه
بیش از همه در این آیه جای تامّل و تفکر دارد فعل «لا یَنکِحُ» می باشد یعنی
«ازدواج نمی کند» یعنی فعل نفی بکار رفته نه فعل نهی! پس پیام این فعل این است که
نه تنها زناکار مجاز نیست با فرد پاک ازدواج کند بلکه قسمتش هم نخواهد شد یعنی امر
و حکمت خداوند و تدبیر هستی بر این تعلق گرفته است که زناکار فقط با زناکار ازدواج
کند و این ازدواج برای مومنین اتفاق نمی افتد.
بله کافی است اگر کسی را میشناسید که
خدای ناکرده تا این حد فاسد شده فقط ترجمه این آیه را برایش بخوانید ، اگر ذره ای
انسانیت داشته باشد باید از شدت پشیمانی و وحشت از آیندهی زندگی اش هلاک شود.
آری
! شک نداریم خیلی از دل ها به لرزه افتاده و آمادهی توبه شده و دنبال راه گریزی برای
خود یا دیگران از این منجلاب اخلاقی و عواقب وحشتناک آن است عجله نکنید راه توبه و
اصلاح را هم خواهیم گفت .
صبر کنید این معضل بزرگ را از دیدگاه غیر
دینی و صرفاً انسانی بررسی کنیم ، برای کسانی که احتمالاً میانه خوبی با قرآن
ندارند که فقط به خاطر شبهاتی که از طریق ماهواره و فیس بوک و غیره در عمق جانشان
نفوذ کرده و حق و باطل برایشان مشتبه شده است.
3- قرآن هر چند «هُدیً لِلنّاس» است یعنی
برای هدایت جمعی همهی جوامع بشری آمده چه دیندار و چه بی دین ، اما چون متاسفانه
بضی از ما مانند خفاش که از نور میگریزد از نور مبین میگریزیم. بیایم از دیدگاه
عقل انسانی و فطرت بشری خود ، این فاجعه ی قرن را بررسی کنیم:
آنچه
وجه امتیاز جوامع اسلامی نسبت به جوامع غربی است و حتی عقب مانده ترین کشور های
اسلامی در این زمینه بر پیشرفته ترین کشور های غربی بسیار شرف دارد ، استحکام نهاد
خانواده در کشور های اسلامی و فرو پاشی خانواده در کشور های غربی است بگونه ای که
حتی از فیلم و سریال های غربی در می یابید که چیزی به عنوان خانواده و فامیل و
روابط فامیلی در جوامع آنها تقریبا هیچ جایی ندارد قهرمان داستان در آن فیلم ،
معمولا خواهر وبرادر ، پدر و مادر ، فرزند و حتی گاهی همسر را در کنار خود ندارد ،
چه برسد به بستگان درجهی 2 و 3. بله ، آنجا زندگی فردی شده وغرایز انسان که
خداوند برای ثبات خانواده و بقای نسل در او قرار داده به صورت کثیف و بازاری ارضا
می شود و همین غرب سلطه گر ، این نقطه ضعف بزرگ خود را به جوامع اسلامی هم صادر
کرده تا توان تسلط خود را بر آن بیفزاید و منابع غنی انرژی این منطقهی گوهر خیز کرهی
خاکی یعنی خاور میانه را غارت کند. وقتی نسلی متولد شود که پدر و مادر و خانواده و
شرف و آبرو نداشته باشد چگونه میتوان توقّع داشت از عزت و شرف و ارزش هایش دفاع
کند؟
این
دختری که از دوره راهنمایی وگاهی ابتدایی از روی نادانی ، رابطهی کثیف را شروع کرده
، چگونه ممکن است تبدیل به مادری پاک شود مادری که امثال شهید کاوه ، شهید باکری ،
شهید چراغچی و غیره را در دامن خود پرورش دهد؟ چگونه میتواند مانند بعضی از
مادران دههی 60 ، پنج پسر را با افتخار تقدیم دفاع از وطن و دینش کند؟
واین
پسری که از ده سالگی به بعد با جهالت تمام رابطهی کثیف را شروع کرده و مرز
خطرناکترین حرام ها را درنوردیده چگونه ممکن است پدری شود که به روزی حلال پایبند
باشد و شخصیتش الگویی برای تربیت فرزندانش باشد.
جوانانی
که تمام دیدشان به ازدواج و خانواده دید شهوانی است و به همسر خود که شریک زندگی
آنها و مادر آینده یا پدر آینده بچه های آنهاست به دید یک رفیق دختر یا پسر می
نگرند چگونه می توانند به تربیت فرزندان خود بها بدهند؟ آنها زندگی را با هدف
دیگری شروع کرده و پیش می برند. در اندیشهی آنها فرزند و تربیت او یا اصلاً جایی
ندارد ، یا جایگاهش بسیار مات و کم رنگ است.
بسیاری
از جوانان و نوجوانان امروز ما آنگونه که از ابتدای کارشان معلوم است ، به احتمال
بسیار در آینده به افراد بدکاره تبدیل خواهند شد که به هیچ عنوان نخواهند توانست
خانواده ای تشکیل دهند و اگر هم مدتی دارای خانواده شوند و فرزندی به دنیا آورند به
تعبیر قرآن در سورة نوح آیه 27 « وَلَا یَلِدُوٓا۟
إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا » : یعنی چیزی غیر از فرزند فاسد و دشمن حقیقت و
انسانیت تحویل جامعه نخواهند داد.
بله
عزیزان ، ما و شما که در دامن پاکترین مادران بزرگ شده و سر سفرهی پدران مقیّد
به حلال و حرام نشسته ایم تا چه اندازه به انسان حقیقی و حقیقت انسانی نزدیک هستیم
که بتوانیم به فرزندان پدر ومادر نابکار امید وار باشیم؟!
مادر
نقش
مادر بسیار مهم تر از پدر است. بسیار دیده ایم خانواده هایی که در آن پدر چندان
پایبند به مسائل عقیدتی نیست ولی چون مادر بسیار مومن و پاک و عفیف است ، فرزندان
به تبعیت از مادر و تحت تربیت او افراد سالم و موفقی از کار در می آیند. ولی عکس
قضیه تقریبا محال است یعنی در خانواده ای که مادر خیلی مقیّد به ارزشهای اخلاقی و
دینی نیست ، پدر هرقدر هم مؤمن باشد محال است فرزندان ، افراد سالم و مؤمنی از کار
درآیند ، مگر اینکه حکمت خداوند بخواهد استثنائاتی قرار دهد.
پس
بیاییم به فکر مادران آینده باشیم ، مادران پایه و اساس خانواده اند وقتی در
خانواده ای پدر از دست میرود ولی مادر می ماند خانواده از هم نمی پاشد ولی بر عکس
اگر مادر خانواده از دست برود و پدر بماند معمولاً در خانواده پراکندگی و گسستگی
بوجود می آید.
دوستان
عزیز اگر نگاهتان به هر دختری از این دیدگاه باشد که می خواهد مادر آینده باشد ،
نسبت به او دو عکس العمل بیشتر ندارید؛ یا او را محجّبه و با حیا می بینید و در
چشمانتان شکوه و احترام پیدا می کند و حریمش را رعایت می کنید ، یا او را بی حجاب
و بی قید و بند می بینید و حالتان را به هم می زند و غصه می خورید که حدّاکثر یکی
از مادران کثیف آینده خواهد شد که فرزندان ناسالمی تحویل جامعه خواهد داد.دیگر عکس
العمل سومی از نوع وارد شدن به حریم او و مزاحمت برای او و شکستن قدر و منزلت او ،
باقی نمی ماند پس باید نگاه ها را تغییر داد ، «چشم ها را باید شست ، جور دیگر
باید دید»
یک
مثال بیدار کننده و یک حقیقت هشدار دهنده : اگر خدای ناکرده یکی از ما ، روزی پی
ببرد یا حدّاقل تصوّر کند که مادرش در جوانی ، از نظر حجب و حیا و پاکی ، شخصی
بوده از این نوع دخترانی که با هر کس و ناکس رفیق می شوند و پایبند به هیچ ارزشی
نیستند ، چه نگاهی به مادرش خواهد داشت؟ آیا او حتّی از کلمه «مادر» هم متنفّر نخواهد
شد؟
پس تمام احترام و عشقی که ما نسبت به
مادرانمان داریم به خاطر پاکی و حیا و ایمان و عفاف آنهاست ، اگر این گونه است ،
چرا به فکر مادران آینده که مادران بچّه های ما خواهند بود ، نیستیم؟! چرا همه چیز
را شوخی گرفته ایم. چرا اینقدر پایبند شهوت شدهایم و غافل از حقیقت؟ ما که همهی صفا
و معنویّت و عشق و محبّت خانه هایمان را در شخصیّت مادر و سجّادهی او دیده ایم ،
ما که دعای مادرانمان را بزرگترین پشتوانهی حمایت الهی می دانیم ، ما که تمام
برکت زندگیمان را از نفس پاک مادر بزرگهایمان می بینیم ، چرا که نسبت به مادران
آینده ی جامعه ی خود این قدر بی تفاوتیم؟ یا حتّی خدای ناکرده خودمان عامل به فساد
کشیدن آنهاییم؟ دختر که مانند پسر به خاطر لذّت نفسانی وارد روابط نامشروع نمی شود
، دختران همیشه فریب احساسات بچّگانه و سادگی احمقانه و جاهلانهی خویش را می خورند
اما متأسّفانه وقتی وارد این رابطهی کثیف می شوند معمولاً دیگر راه برگشت ندارد. هر
کس در انحراف یک دختر نقش داشته باشد یک نسل را فاسد کرده و بار گناهانش را افلاک
نخواهند توانست بکشند. وقتی قرآن می فرماید : «هر کس هم وزن دانه خردلی بدی کند
نتیجهی آن را می بیند» و امام باقر(ع) می
فرمایند :
«هر بنده ای از بندگان خدا سنّت گمراه کننده
ای را بنیان نهد به اندازه گناه کسانی که به آن عمل کنند بر دوش او خواهد بود ، بی
آن از گناه آنان کاسته شود.» (بحار الانوار جلد71 ص258 (
تکلیف همه روشن است مگر آنان که خود را
به نفهمی بزنند!
در
نظر بگیرید: اگر بنا باشد همه دنبال رابطه نامشروع با جنس مخالف باشند باید به
تعداد کل پسرها ، دختر منحرف داشته باشیم پس باید ناموس هر یک از ما برای دیگری ،
دوست باشد پس ناموس چه کسی سالم خواهد ماند؟ همه به حساب خودشان میخواهند جوانی کنند.
خوب! پیران و میانسالان آینده هم ادامه همین جوانهایند پس خانواده سالم کجا یافت
خواهد شد؟!
جالب آن جاست که خیلی ها میخواهند در مجردی هر خطایی
بکنند امّا به سن ازدواج که می رسند همه ، حتی ناپاکان دنبال همسر پاک می
گردند؛کجا می توان یافت؟ هم اکنون که هنوز آتش این بلای کثیف شعله ور نشده است ،
بسیاری از جوانان می گویند در پیدا کردن همسری پاک و مطمئن دچار مشکل هستیم و نسبت
به ازدواج ونسبت به همسر دید تنفر آمیزی پیدا کرده اند چه رسد به ده ها سال بعد!!!
این حقیقتاً موضوع وحشتناکی است!!!
خوب
است که بدانیم یکی از مهم ترین عوامل طلاق ، حتّی در زمانی که اینقدر انحراف جنسی
وجود نداشته ، بد دلی و بد گمانی نسبت به همسر است ، یعنی حتّی کثیف ترین انسان
وقتی فقط به همسرش بد گمان شود ، از زندگی مشترک خود احساس تنفّر کرده و این موضوع
آنقدر رنجش می دهد که اگر خدای ناکرده قتلی اتفاق نیفتد ، حدّاقل طلاق اتفاق
می افتد. و این فرد دیگر هیچ دید مثبتی نسبت به هیچ همسری نخواهد داشت. با این حال
، این دختر و پسر هایی که هر کدام چندین رابطه نامشروع دارند قطعاً و بدون هیچ شکی
زندگی آینده شان بلافاصله بعد از شناختن روابط نامشروع یکدیگر به طلاق یا قتل های
جانبی و غیره می کشد و دیگر هیچ خانواده ای نخواهد ماند. بعداً هم اگر خانوادهای دیگر
تشکیل دهند باز همین حوادث و همین طلاق تکرار خواهد شد و در این بین اگر فرزندی
بماند ، قطعاً بزهکاری بی پدر و مادر و بی آبرو خواهد شد که دودش به چشم همهی جامعه
خواهد رفت.
و
این ها اتفاقاتی است که هم اکنون دامنگیر بعضی شهرهای بزرگ ما شده و در شهرهای
مذهبی هم در حال گسترش عجیبی است. نمی دانم تا کی می خواهیم خودمان را به نفهمی
بزنیم ، اصل را فراموش کرده و به فرع بچسبیم. ظاهر خانه هایمان را با بهترین مصالح
و وسایل زینت کنیم و از درون دل هایمان غافل باشیم.کلاس زبان را بپرستیم و امام
زمان(عج) را مسخره کنیم. به همهی ارزشهایی که از صدر اسلام ، پنجاه نسل گذشته ما
با چنگ و دندان نگه داشته اند دهن کجی کنیم ، حد هیچ چیز را نگه نداریم و اسم
امامانمان را وارد جُک هایمان کنیم و سرمان را مثل کبک زیر برف کنیم تا صیاد را
نبینیم ، شکممان از دل و مغزمان مهم تر شود ، غمِ گرانی سیب زمینی را بخوریم و غم
از دست دادن دختر و پسر خانواده هایمان را فراموش کنیم. همهی رشدمان مربوط شود به
عوض کردن تلویزیون و مبل و گوشی و ماشین و...
اصلا
در تلاش نباشیم که مُدل خودمان را بالا ببریم ، علم و ایمان و شرف و انسانیت خود را
ارتقا بدهیم. از همه نعمتهای پاک هستی روی بگردانیم و تمام تمرکزمان را معطوف
کنیم به شهوت ، که حیوانی ترین غریزه وجودمان است ، آن هم غریزه ، نه نیاز!
عزیزان
مشکل اصلی امروز ما اینست که نگاهمان شهوانی شده ، بیش از هر عصر و زمانی شهوانی
می اندیشیم ، آنقدر این غریزه را بزرگ کرده ایم که از آن نیاز ساخته ایم ، شهوت
تنها غریزه ای است که تا به سمتش نروی به طرفت نمی آید ، با گرسنگی و تشنگی سایر
نیازها، متفاوت است ، نیاز نیست بهانه ای است برای تداوم نسل اگر خداوند آن را در
نهاد انسان قرار نمی داد نسل انسان منقرض می شد از بس پدیده ی کثیف و تنفر آوری
است. درست مانند خشخاش می ماند که خدا آن را آفریده تا دانشمندان بتوانند از
مشتقات آن به عنوان یک مُسکِّن قوی برای کسانی که در حادثه ی شدید یا بیماری سخت
قدرت تحمل درد را ندارند، استفاده کنند ولی فرد معتاد آنقدر خود را به آن وابسته
کرده که از آن یک نیاز شدید ساخته که اگر برآورده نشود ، هلاک خواهد شد. انسان
شهوت پرست حقیقتا یک معتاد است؛ یک مریض اجتماعی.و این حرف ما نیست ، کلام قرآن
است که این گونه انسان هایی را در آیه 32 سوره احزاب «ألَّذی فی قَلبِهِ مَرَضٌ»
معرفی می کند ، یعنی (کسی که در درونش مرضی بزرگ وجود دارد.)
بله
هرکس نمی تواند شهوتش را کنترل کند مریض اجتماعی است ، معتاد است ، معتادی که خود
را بسیار وابسته کرده ، آن هم به چیزی که انسان سالم اصلاً نسبت به آن نیازی حس
نمی کند.این معتاد باید ترک کند هرچند ترک کردنش سخت باشد !
ادامه دارد
نویسنده: استاد داوود مهاجر جوان