سبک زندگی

متفاوت بیاندیشید،متفاوت زندگی کنید.ناب ترین نکات پیرامون سبک زندگی ایرانی اسلامی توسط اساتید و کارشناسان روانشناسی دینی.جایی برای به اشتراک گذاشتن اندیشه ها و احساسات.پرسش و پاسخ ازدواج،معرفی کتاب،کافه کلیپ و...
برکت سايتمون
انگيزمون
انتظار داريم اهل فکر و اهل نظر در مراکزي که مي‌توانند و اهليت و صلاحيت اين کار (پرداختن به مسأله‌ سبک زندگي) را دارند، دراين زمينه کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند
مقام معظم رهبري
ایستگاه چندرسانه ای
محصولات جديدمون
همراهان سايتمون
مدير موسسه:
استاد مهدي عدالتيان
مدير واحد:
استاد سيد مصطفي هاشمي محجوب
و اساتيد گرانقدر حجج اسلام:
فلاح، علي اکبراسکندري، حکيم زاده، صنايعي، امين نيا، مرادنژاد،غلامي، يادگاري،بابایی.
و اساتيد عزيز آقايان:
دکتر بهرام مقدسي، دکتر عليرضا سپهري، مهندس محمدرضاايزدي،داود مهاجر، مجيد عليپور مقدم،مجتبي مهاجر،مهندس حسين وفابخش و استاد محترم سرکار خانم اماني.
سایر قسمتها
از اين که با ما همراه شده ايد،خوشحاليم (واحد سبک زندگي موسسه فرهنگي راه روشن)
امام حسین(ع):انسان بزرگ نیست جز بوسیله فکرش،شریف نیست جزبه واسطه رفتارش،وقابل احترام نیست جزبواسطه اعمال نیکش
شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

حرف های بی قاعده(1)

سلام. اینجا بی قاعده سخن بگویید!

می تونید دلنوشته ها و دل تنگی هاتونو از این به بعد برای ما بفرستین تا به اسم خودتون اینجا بزاریم!

مطلبتون رو به info@sabk-zendegi.com ارسال کنید

بی قاعده (1) / نویسنده: استاد سید مصطفی هاشمی محجوب

خدای آن بالا بالا ها سلام؛ امشب دوباره دلم تنگ شد. یکبار دیگر مثل گذشته. مثل آن وقتها که با قلب کوچک و معصوم کودکانه ام با تو سخن می گفتم. رازهایی فقط بین من و تو! هنوز هم چون کودکانی هستم که اسباب بازیشان را گم کرده اند و تا با چیز دیگری سرگرمشان نکنی گریه می کنند! فقط توقعم بالا رفته. دیگر به اسباب بازی های کهنه و قدیمی قانع نیستم! جنس خواسته هایم متفاوت شده. مدتها بود که آنقدر سرگرم اسباب بازیهای بزرگانه شده بودم که احساسات از یادم رفته بود، اشک هایم صدا داشت اما خیس نبود! اصلاً از یاد برده بودم که زمانی عاشق بودم! دیر وقتی است که برای خودم روضه نخوانده بودم! برای دلم دلسوزی نکرده بودم! امشب آمده ام سر قبر دلم، فاتحه ای نثار کنم و برای مرگش نوحه سرایی کنم! اصلاً از یاد برده بودم که خلوت ها را می شود با غیر فکر گناه هم پُر کرد! راستش را بخواهی دلم نه، ولی من یادم شده بود که اصلاً تو هم هستی! همه جا هستی! همیشه هستی! روز بروز کوچکتر و نحیف تر و ریزتر می شوم. دست هایم کوتاهتر می شوند و ترا دورتر می بینم ! حتی تو به آن بزرگی را!! نمیدانم اکنون صدایم را می شنوی؟ نمیدانم میان این انبوه درختان سر به فلک کشیده سر سبز و گلهای خوش آب و رنگ تاریخ ، به بوته خار کوچکی که در اعماق دره جهل و سیاهی آخر الزمان ، امشب به عشقت شکوفه ریزی زده هم نظر می کنی؟ حتماً نظر داری چون نفس می کشم، راه می روم، حرف میزنم، میخندم، میگریم و مینویسم! و این همه به لطف تو و اذن تو ممکن است. دارم تمام می شوم. این را از شمع های روی کیک تولدم فهمیدم. اما مهم نیست! چون تو هستی. تو هستی و شاهدی که باز کسی چون من می آید، متولد می شود وب عد عاشق می شود یا اول عاشق می شود و بعد می آید و میگذرد و حسرت می خورد و دلش می شکند و بغض گلویش را می گیرد و عمری شمع های روی کیک تولدش را با همان حسرت فوت می کند و بعد او هم تمام می شود و باز نفر بعد! پس این قطار کی توقف خواهد کرد؟! پس کی به ایستگاه می رسد؟ کی از کنار بیت عتیق صدای صوت وصال، گوش فلک را نوازش خواهد داد؟ پس کی قرار است همه نگاهها به آن سوی دیوار شکاف خورده کعبه خیره شود؟ کی این قطار عزیز ترین مسافرش را هم پیاده خواهد کرد؟ خدایا! فقط یک خواهش دیگر دارم: که من هم باشم. همانجا روی نیمکت کهنه کنار ایستگاه، داخل سالن انتظار. من هم باشم، من هم منتظر باشم. وقتی که او پایش را از روی پلکان غبار گرفته قطار به زمین "صفا" میگذارد، من هم باشم و از "مروه" همان نیمکت انتظار تا صفای قدومش را با زمزم اشکهای شوق بشویم. باشم تا بغض دیرینه ام بترکد و فریاد خفه شده ام جان بگیرد تا تلبیه سالهای دوری سر دهم. باشم تا احرام عفو و بخششش بدن عریان گناهکارم را بپوشاند. می خواهم بگویم: مسافر خوش آمدی! آمدنت قربانی نمیخواهد؟ پس من برای چه این همه سال پروار شده ام؟! آمده ام تا قربانت شوم. هستم تا از آب حیات در حلقومم بریزی، ذبحم کنی و بعد از کنار نعشم عبور کنی و سلام عشق بدهی، چون رسم است که وقتی قربانی را سر می برند سلام می دهند بر ذبح عظیم... خدایا! این بود رویای کودکانه ام. خدایا! زیاد دیده ام که حتی رویاهای کودکانه را هم تحقق بخشیده ای و آرزوهای بزرگ کوچکها را هم برآورده کرده ای! پس اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات (۱۶)

خدای من کجای زندگیمی
چرا گاهی یادم میره همه چی دست توست
چرا نمیبینمت
خدایا دارم کور میشم خدای من رب من مولای من
منو ببخش و هدایتم کن
خدای من اون چیزیو که ازت میخوام میدونم و یقین دارم که فقط در ید قدرت توست
حالا اگر الان به صلاحم نیس باشه هرچی تو میگی
اما خدای من این جای خالیو تو پر کن و از غیر بینیازم کن
خدایا تو همه ی کسمی
همه ی همه ی کسم
 خدایا صدای منو میشنوی ومن کرم و صدای تورو نمیشنوم
قرانو باز میکنم و مثل همیشه جوابمو دقیقا میدی
انگار که روبروی من نشستی
ومن باز هم میخوام باهات حرف بزنم
خدایا بدون تو نمیشه
خدایا میدونی چی فکر میکنم " البته که میدونی" ولی بگذار این اعترافو به زبون بیارم
من بدترین بندت هستم
اما تو بهترین خدایی
تو همیشه هوامو داشتی
همیشه مواظبم بودی
خدایا تو همیشه منو هدایت کردی
خدایا من خواستم بد باشم ولی تو نذاشتی
 من خواستم گناه کنم ولی تو خدای من تو نگذاشتی. ..
یا اله العاصین منو ببخش
خدایا مثل همیشه و بیشتر از همیشه کمکم کن
خدایا دارم کم میارم دستمو بگیر
خدایا ارومم کن
به محبتو رحمتو فضلت نیاز دارم
الهی و ربی من لی غیرک اسٍٍٍِِیلک کشف ضری و نظر فی امری
خدایا زندگیم خالیه خودت خالیش کردی  خالیش کردی که تورو ببینم . . .
بازم مثل همیشه تو خدایی کردی بنده نوازی کردی و منو به مناجات خودت مشغول کردی
منی که خیلی بدم. . .
خدایا این جای خالی. خودت پرش کن از یاد خودت
از تقرب به خودت
یا قدیم الاحسان همه ی امیدمی
از راز دلم از ارزوی قلبم اگاهی
مطمینم که روزی براوردش میکنی
بهت امید دارم و این امید تنها خونیه که تو رگهای روحم جاریست
امیمه ناامید نکن یا ارحم الراحمین
خدایا بهم صبر بده  از محبت خودت ارومم کن تا بتونم ادامه بدم
تا نفس کم نیارم
خدایا یادت نره هیچ کسیو جز تو ندارما. . .
خدایا در فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از یارانشون قرار بده
امین یا رب العالمین
سلام عرض میکنم خدمت استاد هاشمی
وتشکر میکنم بابت اون متن زیباییو که با قلم خوبتون در ابتدای صفحه نگارش کردین
و همینطور بابت رسوندن صدای خدا به مردم . . .
تا امسال من بفهمیم که چقدر کر شدیم . . .
ممنونم
پاسخ:
سلام و سپاس از متن زیباتون و اظهار لطفتون
جناب استاد هاشمی؛

یادمه یک بار در اوج فشار روحی و گرفتاری در یک سختی که اون رو ناشی از خطای خودم میدونستم وقتی قرآن رو بازکردم، این آیه واسم اومد:
"این فضل و احسانی است از سوی پروردگار تو، و این همان کامیابی بزرگ است"...!

اونموقع نمی فهمیدم چطور ممکنه این دردی که باعثش خودم هستم احسانی از سمت پروردگارم بوده باشه؟! و حالا معنای این آیه با فرمایشات شما واسم تفسیر شد و با همه ی وجود درکش کردم...!

سپاس فراوان از پاسخ روشن شما که زیباترین و منطقی ترین پاسخ به یکی از بزرگترین سوال های روح سرگشته ی این حقیر بود...
دلم رو آروم کرد و تحمل بعضی دردهامو آسونتر؛

سپاس سپاس سپاس
در پناه حق
پاسخ:
سلام و تشکر از شما دوست گرامی
سلام وسپاس از متن زیباتون که دل کوچکم رو که دنبال بهنه ای برای هوایی شدن می گرده رو هوایی کرد و نگاهم رو خیس...

جناب استاد هاشمی، مکالماتتون با مخاطب "دلداده" رو خوندم... از پاسخ های بی نظیری که میدید و در همش عطر عشق خداوند حضور داره جدأ ممنون، که پاسخ هاتون فقط برای ایشون نیست و پاسخ سرگشتگی های خیلی هامون باشه شاید...
گاهی خداوند از طریق کلام یه بنده ی خاصش با ما حرف می زنه؛ خوشابحال "دلداده" که خداوند از زبان شما باهاشون حرف زد، امیدوارم این رو با همه ی وجودشون دریافت کرده باشن و آروم شده باشن... حتی من هم که خطاب گفتگوی شما نبودم حس کردم خدا در میان کلام شما داره با حال و هوای این روزهام که حال عجیب و غریبیه حرف میزنه...

جناب استاد قبول دارم که تنها راه آرامش در سختیها و پیروز بیرون اومدن از امتحان ها تسلیم محض پروردگار بودنه چون او به خوب و بد ما آگاهه؛ اما مسأله اینه که ما مدام ناگزیر به انتخابیم و انتخاب، و در نهایت، این بازتاب عمل ماست که بهمون برمیگرده؛ من اگه بدونم سختی ای از جانب پروردگاره راحت تر تحملش می کنم و با تسلیم او شدن صبوری می کنم اما اگر سختی که در اون هستیم ناشی از خطای خودمون باشه چی؟ اینه که تحملش سخته که نفهمی سختی که توش افتادی رو خدا واست خواسته یا خودت باعثش هستی؟ :((
در این مواقع به راستی چه باید کرد؟
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛قانون خداوند این است که همیشه همه بلاها ومصایب برای انسان رشدآور است مگر اینکه انسان ، کافریا منافق باشد و همه قلبش را تیرگی فراگرفته باشد و خودش با دست خودش استعداد رشد را درخود کشته باشد! درمورد مومنین حتی اگر مصایب، خودساخته باشد باز کوره آدم پزی است تا ناخالصیهایت بپرد وآماده رنگ لعاب تحول بشوی. پس مهم این است که تودر این مصیبت متمرکز شوی روی این مساله که کجارادرست رفته ای وکجاراغلط؟چه باید میبودی وچه هستی؟چه داری واز داشته هایت چقدر بهره برده ای؟ خلاصه اگر در بلاها ومصایب قدری تکان خوردی بفهم این بلا ومصیبت برایت رحمت بوده ولی اگر تورا به فکر فرونبرد یا تحولی ایجاد نکرد یا انقلابی در دلت نیانداخت بفهم که فقط بازتاب گناهانت بوده.اگر بلاها از ناحیه خدا باشد حتما باید نتیجه اش آگاهی به اشتباه باشد چون تنبیه حکیمانه آن است که به قصد متوجه شدن فرد نسبت به اشتباهاتش انجام بشود.
سلام مقاله ی عشق و باران عشق که گفتید رو پیدا نکردم!! یه آدرسی گیزی بدید که بتونم بخونمش مرسی :)
پاسخ:
سلام.
http://sabk-zendegi.com/1392/09/01/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B4%D9%82
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۵۱ شاگرد حاج آقا
سلام پیشنهاد میکنم خاطره استاد هاشمی محجوب رو که در سایت مدرسه علمیه سیادت گذاشتیم با عنوان: امام زمان فرمودند به سید حمزه بگو از درس مکاسبت راظیم، روحتما مطالعه کنید این  مراجعه شود به پیوند پرسش وپاسخ شرعی
پاسخ:
سلام و سپاس از حضور شما.انشاالله با هماهنگی خود استاد انجام خواهد شد.
ممنون از نوشته های زیباتون، واقعا که تلنگراتون از پس گردنی قدرتش بیشتره، شاید لحظه ای بعد از یاد خدا غافل بشیم،اما اینکه همین حالا به یادشیم بازم خوبه
پاسخ:
سلام و سپاس از حضور و حرف های گرمتون جناب طالع زاده!
من با اجازه و البته با ذکر منبع و نویسنده کپی کردم مطلب زیباتون رو
پاسخ:
سلام و سپاس. ایرادی ندارد.
من از حرف مردم نمی ترسم.... از خدا هم نمیدونم........
حرفاتونم خوب میفهمم ولی باید جای من باشید تا بفهمید چی میگم
نصیحتای حاجاقا برام تلنگر خوبی بود
ولی اگه بخوام به زندگیم آرامش بدم باید قید عشقمو بزنم
اگه بخوام بنده ی خوبی بشم باید قید عشقمو بزنم
اگه یه آخرت خوب میخوام باید قید عشقمو بزنم
و اگه قید عشقمو بزنم...... خیلی داغون میشم
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:

سلام؛دیدی حرفامو درست متوجه نشدی؟! کسی نگفت از عشقت دست بکش!  اصلا خودخدا قدرت عاشق شدن رو در وجودمون گذاشته چطور ممکنه مخالف عشق باشه؟! بزار خیالتو راحت کن خود خدا عاشق ترین عاشقهاست! عاشق تو! آره عاشق تو! حیف که عشقش یک طرفه است! من میگم یک کم معرفت داشته باش ولا اقل به خدا بگو واثبات کن که عشق اولت اونه. من میگم راه رسیدن به خواسته ها وآرزوهات هم عشق به خداست. من میگم اگه از راه دین بری جلو امکان رسیدن به معشوق دنیاییت هم بیشتره. من میگم همه چیز باخدا ممکن است دردتو به خودش بگو ودارو رو از خودش طلب کن. طبیب عشق مسیحا دم است ومشفق لیک/چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟

پیشنهاد می کنم مقاله عشق و باران عشق بنده را هم مطالعه کنید


۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۲ دلداده(شکیبا)

سلام حاج اقا نظر دلداده رو  خوندم....

بعدش چی؟؟؟؟

 

 

کاش ، به همان اندازه ای که از حرف مردم میترسیم،

از تو می ترسیدیم ...

که اگر اینگونه بود دنیای ما دنیای دیگری بود ،

و آخرت ما آخرت دیگری ...

کاش ...

***

باید دانست

 " جاده های زندگی را خدا هموار می کند

 کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "

پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!

***

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم...

***

 

 

 

 

پاسخ:
سلام و تشکر از نظر زیبای شما
قبلی من نبودم کی با اسم من نظر داده!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۵۵ بی باده..... دلداده....
ممنون از امیر که دعوتم کرد اینجا.....
من فقط میدانم که 
پشتِ هر معشوق خدا استاده....

همین!!!!!!
پاسخ:
سلام و سپاس از حضور شما دوست گرامی.
ممنون که جواب دادید حرفاتونو خوب فهمیدم
خیلی بهتر از اونیکه فکرشو بکنید!!!
ببخشید که زیادی بی قاعده حرف میزنم
ازم پرسیدید به کی دلدادم؟؟
آره به همون چیزی که تو ذهن شماس
به آدمی که دوروز هست و بعدش نیست
آدمی که زشت میشه
پیر میشه
همین الان معلوم نیس من کجای زندگیشم
اصلا سهمی دارم تو زندگیش یا نه!!
خدایی که ازش حرف میزنید خواست که من اینجوری بشم
منو تو موقعیتی گذاشت که به اینجا برسم
نمیدونم چه فکری کرد
یا میخواست چه چیزی رو بهم ثابت کنه
شاید میخواست غرورمو بشکنه
شاید میخواست بفهمم چقدر ضعیفم
ولی نباید این کارو می کرد
اونکه منو بهتر از خودم میشناخت
نباید منو تو موقعیتی قرار میداد
که جسمم یه جا باشه و روحم جای دیگه...
از خدایی که حرفامو میشنوه و جواب میده
خوشم میاد
ولی ازش گله دارم
کاش یه جور دیگه امتحانم کرده بود و زندگیمو یه جور دیگه به کامم تلخ میکرد
خدایی که حکمت و مصلحتش مال منه
و محبتشو نمیدونم کجا خرج میکنه رو نمیفهمم
چرا اوضاع رو عوض نمیکنه که حال من خوب بشه؟؟؟
که دوسش داشته باشم؟؟؟
آره شما راست میگید خدا خیلی با ما حرف زده
ولی من گوشام پر شده از حرفای اطرافیانم
که بهم میگن تقدیر تو اینه که ما میگیم و تمام
من صدای خدایی که به حرفام گوش نمیکنه رو نمیشنوم...
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:

سلام؛حالا میخوام نصیحتت کنم چون احساس میکنم آدم حق پذیری هستی. خدا همه بنده هاشو امتحان میکنه ولی نه به خاطر اینکه اونها رو ذلیل کنه بلکه برعکس به خاطر اینکه بهشون عزت بده کرامت بده وکلاس فکری ومعنویشونو ببره بالا.دقیقا مثل معلمی که اگر امتحان میگیره فقط هدفش رشدعلمی شاگردهاست. منتهی حالا یک شاگردی کم کاری میکنه وخنگ بازی درمیاره تقصیر معلم چیه؟! نگو جزو شاگردهای کند ذهن و بی استعداد هستی که قبول نمیکنم چون با عدالتی که جزو اصول دین برای خدا قبولش دارم جور در نمیاد که از یک شاگرد مدرسه اثتثنایی همون امتحانی رو بگیره که از تیزهوشان میگیره! پس حتما توانایی از پس امتحان برآمدن رو قبلا بهت داده. پس لطفا انگشت اشاره ات رو به سمت خودت بچرخون وببین کجا رو اشتباه رفتی.البته خاصیت امتحان اینه که اگه قبول بشی هم باعث رشدت میشه هم از جایزه برخوردارت میکنه واگرهم قبول نشی درسته ازجوایز محروم میشی اما بازهم باعث رشدت خواهدشد.قرآن میفرماید هیچ مصیبتی سرتون نمیاد مگر اینکه خودتون دسته گلی به آب داده باشید.روانشناسها هم میگن هیچ چیز در عالم اتفاقی نیست وهمه رویدادهای زندگی بازتاب اعمال خود ماست.من اصلا حرف بقیه رو قبول ندارم که بهت میگن قسمتت همینه! قسمت رو خود آدمها میسازند.مطمینم اگه باخدا آشتی کنی ودوباره بندگی کنی( بهتر از گذشته) ممکنه مصلحت الهی این باشه که مشکلت زود حل نشه یا اونجوری که تو میخوای حل نشه اما حداقلش اینه که آرامش دوباره به زندگیت برمیگرده( حتی بیشتر از گذشته(.


خیلی عالی
پاسخ:
سپاس از حضور شما
سلام...
چقدر خدای شما قشنگه!!! مهربونه و خاصه!!!
من خوب نمیشناسمش!!!
نمیدونم چطور باهاش راحت حرف میزنید و انگار خوب خوب میشنوید جوابشو...
میخوام اجازه بدید با زبون خودم با خدای شما حرف بزنم...
:::::::::::::::::::
سلام!
خدایی که میبینی و میشنوی و انگار ساکتی....
خدایی که یه روز من باتو تو تموم خلوتام یکی بودم و حالا.....
خدایی که بیشتر از توانم بهم سخت گرفتی و من....
همه فکر میکنند تو خیلی خوبی...
خیلی هوای بنده هاتو داری...
منم گاهی از این فکرای قشنگ میکنم ولی....
یه کم به من نگاه کن... چی میبینی؟؟؟؟
یه بنده که از فرط ناتوانی دلبسته به یه صفحه و تموم دلشو ورق ورق کرده برای چشمای معشوقش....
یه بنده که اصلا بندگی نمیکنه...
یکی که یه گوشه تنها و دور از سروصدای مسخره ی مردم نشسته و بیخیال فردا فقط برا معشوق زمینیش قلم میزنه...
دیدی منو؟؟؟ من همینم
نه اون کسی که تو دوس داری هستم...
نه اونیکه آدما میخوان....
ازت دورم خیلی دور اونقدر که شاید دیگه اسمم تو لیست مخلوقاتت نباشه...
بیخیال.... فکرشو نکن چی گفتم و چی شنیدی...
من هرچی باشم بازم خدا تویی
بدترین جای قصه همینه!!!!
سرنوشت من 
رسیدنم به عشقم
دست خداییه که من بندگیشو نمیکنم.....
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام نمیخوام نصیحتت کنم فقط چون فهمیدی که من صدای خدا رو میشنوم میخوام بهت خبر بدم که خدا در جواب دلنوشته ات چی گفت. من شنیدم که خدا یک آهی کشیدوگفت: دلداده خوش اومدی! خیلی وقت بود که منتظرت بودم! منتظربودم بیای یک بار دیگه مثل قدیما باهم حرف بزنیم. همین که بازم برام مینویسی خودش نشون میده که هنوزهم ته دلت منو دوست داری وفراموشم نکردی. هرچند زبونت پر گلایه است اما دلت پر محبته. اگه قرار به گله وشکایت باشه من خیلی بیشتر از تو حرف توی دلم مونده! یادمه یکبار به پیغمبرم گفتم که به همتون پیغاممو برسونه گفتم : یابن آدم خلقت الاشیا لاجلک وخلقتک لاجلی؛ آی آدمها همه ابر وبادو ماه وخورشید وفلک رو خلق کردم برای شما ولی شما رو برای خودم خلق کردم. گفتم: القلب حرم الله ولاتسکن فی حرم الله غیرالله ؛ قلب خانه من است خانه من رو به دیگران اجاره ندید! مگه پیغامم بهت نرسیده؟! یک کم به بقیه صداها کمتر توجه کن تا صدامو بشنوی من که خیلی باهات حرف میزنم. برگها که میریزه،فصلها که عوض میشه، مریض که میشی، وقتی خوب میشی، عاشق که میشی، همه اینها انعکاس کلمات من توی زندگیته. اگه بجای اینکه با من قهرکنی میرفتی یکبار دیگه نامه ای رو که برات نوشته بودم میخوندی میدیدی که اونجا گفتم:عسی ان تکرهوا شییا وهو خیر لکم وعسی ان تحبوا شییا وهو شر لکم؛ خیلی چیزهاست که شما نمیپسندید وفکر میکنید شر وبلا ومصیبته ولی خیرتون همینه وبرعکس خیلی جاها فکر میکنید اگه به فلان خواسته وآرزوتون برسید چه اتفاق خوب وخیریه درحالی که من میدونم براتون شره و موجب ناراحتی وپشیمونیتون میشه! دلداده، دلت رو به کی دادی؟! به کسی که تازه اگر خوب از آب در بیاد بازهم یک روز پیر میشه یک روز زشت میشه ویک روز تنهات میزاره؟! حیفت نیومد؟! منم که گفتم: ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه؛ هرچند همه چیز رو خودم بهت دادم اما بازم اگه خواستی بفروشی به خودم بفروش هم دلت رو به من بده اما همه زندگیتو. به من که نه پیر میشم نه زشت وهرگز حتی توی قبر هم تنهات نمیزارم. حالا هم همون جوابی روکه قبلا به کسی که از طریق موسی برام پیغام فرستاده بود دادم به تو هم میگم. وقتی موسی میومد کوه طور که با من صحبت کنه،سر راهشو گرفت وگفت موسی به خدا بگو من اصلا دوستش ندارم وعبادتش هم نمیکنم! موسی که اومد خجالت کشید پیغام اون بنده رو بهم بده ولی من بهش گفتم سلام منو بهش برسون بگو خدا گفته: ولی من تورو دوست دارم و هرچی صلاحت باشه بهت میدم. دلداده! سلام، من هنوز دوست دارم.همین.
به نام خدا
با سلام- حاج آقا هاشمی عزیز، هم قربون نفست وهم قربون قلمت ، چقدرقشنگ تلنگر میزنی ومسافرای خواب یا خواب آلود قطارسرنوشت را بیدارمیکنی (حداقل برای لحظه ایی که گلبرگهای نوشته هایتان را میخوانیم  ) دعا بفرمائید اساسی بیدار شویم . یا علی .
پاسخ:
سلام و سپاس از اظهار لطفتون. بازم منتظر شما هستیم

سلام خدا بر سربازان مهدی صاحب الزمان (عج)

جناب استاد هاشمی محجوب ، متشکرم از نوشته های زیباتون

و متشکرم از تمام همکاران عزیزتان

 

پاسخ:
سلام و تشکر از شما. محتاج دعا و نقطه نظرات شما هستیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی