سرمایه های قیمتی
قدر زر، زرگر شناسد...
هر جنسی در دنیا قیمتی دارد و هرچه ارزش یک کالا بیشتر باشد، قیمتش بالاتر
و نگه داری از آن دشوارتر است. آیا تا به حال دیده اید که یک سبزی فروش
برای مغازه اش در پی پیشرفته ترین و گران قیمت ترین سیستم های حفاظتی و دزد
گیر باشد؟!
اما این مسأله در مورد طلافروشی ها بسیار رایج است.
گاهی انسان ارزش واقعی کالا و سرمایه ی خود را نمی داند و از آن خوب
نگهداری نمی کند و به سادگی آن را از دست می دهد. یک کودک به راحتی اسکناس
پنج هزار تومانی را با بادکنک رنگی یا آبنبات چوبی عوض می کند. چرا که او
بین اسکناس و سایر کاغذها تفاوتی ندیده و ارزش واقعی آن را نمی فهمد؛
بنابراین مانند کاغذهای دیگر، مدتی با آن سرگرم بازی است و سرانجام آن را
به گوشه ای پرتاب می کند.
ما ارزش پول، باغ، مغازه و اموالمان را خوب می دانیم؛ از این رو، مراقبیم
تا آن را رایگان یا ارزان از دست ندهیم؛ ولی آنچه مهم است این که، سرمایه
های بزرگتری نیز داریم.
خدای مهربان اراده کرد تا انسان را خلق کند. ملائکه گله کردند که آیا باز
موجودی خواهد آمد که فسادش او را هلاک کند؟ خداوند فرمود: من چیزی می دانم
که شما نمی دانید، به انسان سرمایه هایی می بخشم، با ارزش تر از سرمایه
هایی که تاکنون به هر موجودی داده ام. به او ارزش و بهایی می دهم که اشرف
مخلوقات شود و آنقدر ارزش آن را بالا می برم که شما – ملائکه – نیز بر او
سجده کنید.
خالق هستی بخش، قلب و روحی به ما بخشیده است که می تواند کانون بزرگ ترین عشق ها و محبت ها باشد.
فراتر از چشم و گوش ظاهر، چشم و گوش باطن داده تا اگر حجاب ها کنار رود و
پوشش ها از آن برداشته شود، بتوان حقایقی را دید و شنید که هیچ موجودی قدرت
ادراک آن را ندارد. و خود می فرماید: هرگز نمی توانید نعمت ها و سرمایه
هایی که به شما بخشیده ام را بشمارید.( سوره ابراهیم/آیه34 )
از دست و زبان که برآید
کز عهده ی شکرش به درآید؟
گاهی
آنقدر بی خیال و بی تفاوتیم که اصلاً این همه سرمایه های دور و برمان را
نمی بینیم و از کنار آنها بی تفاوت می گذریم. می گویند: یکی از تجار بزرگ
بغداد، یک کشتی چای از هندوستان خریداری کرده بود. در راه، کشتی دچار طوفان
می شود و صدمه می بیند اما با تلاش خدمه ی کشتی، خسارتی بار نمی آید و خبر
سلامتی کشتیِ به غرقاب نشسته به تاجر بغداد می رسد. روزی که کشتی در کنار
سامراء لنگر می اندازد و بارهای عظیم چای را از آن بیرون می کشند و روی هم
می گذارند، تاجر برای دیدار از مال التجاره ی به سلامت رسیده می آید.
هنگامی که چشمش به کوه های بزرگ چای می افتد که روی هم سوار شده بودند،
حالش عوض می شود و با تعجب می پرسد: « این... این...اینها می خواسته غرق
شود؟» و می افتد و می میرد!!
تاجر مادام که مقدار و عظمت سرمایه ها را ندیده بود، مسأله ی غرق شدن
برایش جدی نبود اما هنگامی که می بیند چقدر سرمایه در شرف غرق شدن بوده
قالب تهی می کند.
از قدیم شنیده ایم که لب تشنه قدر آب را می داند، نه آنکه در کنار آب است.
وقتی برخی از این نعمت ها از ما گرفته می شود، تازه می فهمیم چه دُر گران
بهایی در اختیارمان بوده است.
امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: دو نعمت است که قدر آن را جز کسی که آن را از دست دهد، نمی داند: جوانی و تندرستی...
تنها با یک ساعت عیادت از بیماران در بیمارستان، آسایشگاه معلولین و یا
آسایشگاه سالمندان می توان فهمید چقدر ثروتمندیم و چه میزان سرمایه های
راکد و بدون استفاده داریم. ولی با وجود اینکه از همین سرمایه ها استفاده
نکرده و آنها را بی مصرف گذاشته ایم باز از خدا بیشتر می طلبیم!
گاهی دلیل عدم استجابت دعاها نیز همین است که هنوز سرمایه های گذشته را درست به کار نبرده ایم باز سرمایه های بیشتر می خواهیم.
استاد بنایی که روی ساختمان ایستاده اگر آجرهایی که در دست دارد را در
جایی به کار نزده ولی با داد و فریاد آجری دیگر می خواهد، چگونه می تواند
با دستان پُر، آن را دریافت کند؟ و تنها نتیجه ی این درخواست، برگشت آجر و
صدمه دیدن دیگران است.
امام هادی(ع) می فرمایند: « دنیا مانند بازاری است که برخی در آن سود می کنند و برخی دچار ضرر و زیان می شوند.»
شاید برای ما اتفاق افتاده باشد که زمین،منزل، مغازه یا خودرویی که قصد
فروش آن را داریم، با اولین مشتری معامله کنیم. مدتی که می گذرد تازه می
فهمیم که اگر کمی صبر می کردیم و یا از اوضاع بازار آگاهی بیشتری داشتیم،
شاید مشتری بهتری یافته و کالا را به قیمت مناسب تری می فروختیم.
خوش به حال آنان که در فروش سرمایه های بزرگی چون عمر، سلامتی و جوانی دقت بیشتری داشته و ارزان فروش نیستند.
خوشا به حال آنان که ارزش این همه سرمایه های بزرگ الهی را می دانند،
مشتری های خود را شناسایی کرده و با آگاهی کامل سرمایه ی خود را به کسی می
فروشند که اعتبار بیشتری در بازار بزرگ هستی دارد و چک او برگشت نمی خورد.
امیر کلام، علی علیه السلام چقدر زیبا فرمود: « هرکس ارزش و قیمت خود را نداند، هلاک می شود. »
نویسنده: سید مصطفی هاشمی محجوب
مطلب قشنگ و مفیدی بود
واقعا ممنونم