سبک زندگی

متفاوت بیاندیشید،متفاوت زندگی کنید.ناب ترین نکات پیرامون سبک زندگی ایرانی اسلامی توسط اساتید و کارشناسان روانشناسی دینی.جایی برای به اشتراک گذاشتن اندیشه ها و احساسات.پرسش و پاسخ ازدواج،معرفی کتاب،کافه کلیپ و...
برکت سايتمون
انگيزمون
انتظار داريم اهل فکر و اهل نظر در مراکزي که مي‌توانند و اهليت و صلاحيت اين کار (پرداختن به مسأله‌ سبک زندگي) را دارند، دراين زمينه کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند
مقام معظم رهبري
ایستگاه چندرسانه ای
محصولات جديدمون
همراهان سايتمون
مدير موسسه:
استاد مهدي عدالتيان
مدير واحد:
استاد سيد مصطفي هاشمي محجوب
و اساتيد گرانقدر حجج اسلام:
فلاح، علي اکبراسکندري، حکيم زاده، صنايعي، امين نيا، مرادنژاد،غلامي، يادگاري،بابایی.
و اساتيد عزيز آقايان:
دکتر بهرام مقدسي، دکتر عليرضا سپهري، مهندس محمدرضاايزدي،داود مهاجر، مجيد عليپور مقدم،مجتبي مهاجر،مهندس حسين وفابخش و استاد محترم سرکار خانم اماني.
سایر قسمتها
از اين که با ما همراه شده ايد،خوشحاليم (واحد سبک زندگي موسسه فرهنگي راه روشن)
امام حسین(ع):انسان بزرگ نیست جز بوسیله فکرش،شریف نیست جزبه واسطه رفتارش،وقابل احترام نیست جزبواسطه اعمال نیکش
شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ب.ظ

هنر خواستگاری

هنر خواستگاری

وقتی از مهم ترین و سرنوشت سازترین مراحل زندگی یک دختر یا پسر حرف می زنیم، از چه چیزهایی یادمان می آید؟ مدرسه رفتن، گواهینامه گرفتن، دانشگاه رفتن، ازدواج، انتخاب شغل و...برای کدام یک از این امور نباید آموزش های خاص ببینیم و آمادگی های قبلی پیدا کنیم؟


صرف رسیدن به سن گواهینامه دلیل بر موفقیت در این کار نیست. این که تو رانندگی را دوست داری ، یا اینکه ماشین هم خریدی یا پول خرید ماشین را هم داری، کفایت نمی کند؛ بلکه باید در کلاس آیین نامه شرکت کنی، چندین جلسه ی عملی ببینی و با ریزه کاری ها، قواعد و قوانین آشنایی پیدا کنی تا بتوانی نتیجه ی مطلوب را در آزمون رانندگی کسب کنی.
ازدواج نیز به عنوان یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین یا حتی مهم ترین و سرنوشت سازترین قسمت زندگی، نیاز به آموزش، یادگیری، مطالعه و مشورت بسیار دارد و این مطلب آنقدر دقیق است که حتماً باید برای هر مرحله ای که جلو می روی، اطلاعات و ریزه کاری های متناسب با آن را یاد بگیری. بنابراین خواستگاری که از اولین قدم های ازدواج به حساب می آید، واقعاً یک هنر است و تکنیک می خواهد. این طور نیست که سؤالی بپرسی و پاسخی بشنوی و پاسخی بگویی و تمام شود. بلکه باید سوالاتی ظریف و با دقت کامل بپرسی و پاسخ هایی صادقانه و برخواسته از اندیشه ها و باورها بدهی و باید شنیده ها را تجزیه و تحلیل کنی و برداشتها را به مشورت بگذاری. اگر تعداد جلسات خواستگاری بیشتر شد و یا زمان جلسات طولانی شد، اصلاً نگران نباشید. یک عمر زندگی ارزش چند ساعت و چند روز وقت گذاشتن بیشتر را دارد. باید با ملاک ها و معیارهای صحیح آشنا شویم، آن ها را با گفته ها و شنیده ها مطابقت دهیم و اگر به نتیجه نرسیدیم، برای برداشت درست حتماً مشورت کنیم.

دقت کنید: همیشه یک پسر یا دختر خوب، الزاماً همسر خوبی نیست!

پس باید بفهمیم که آیا این پسر یا دختر خوب، دارای ملاک های همسر هم هست؟! و فهم این مطلب ظریف و مهم نیاز به یک نقشه ی دقیق از قبل طراحی شده دارد که ما می خواهیم به کمک هم این نقشه را ترسیم کنیم.
من برای شما حداقل 4 و حداکثر 5 تا 6 جلسه را پیش بینی کرده ام و کم یا زیاد شدن این جلسات بستگی به مطالبی دارد که در توضیح جلسات خواهم گفت.

به خاطر داشته باشید این جلسات غیر از جلسه ای است که خانم ها قبلاً رفته اند و پسندیده اند!!

 

 

جلسه اول

به چشم خریدار نگاه کنید:

چون قرار است با هم راحت حرف بزنیم، این عنوان را انتخاب کردم. می دانم شما باهوشید و تا چشمتان به عنوان مطلب افتاد، همه ی حرفی که می خواهم بگویم را حدس زده اید! اما باز هم ادامه ی نوشته را مطالعه کنید، یقیناً ضرر نخواهید کرد!
جلسه ی اول خواستگاری را به بررسی مطالب ظاهری سپری کنید. آیا صورت و شکل ظاهری پسری که به خواستگاری شما آمده یا دختری که به خواستگاری او رفته اید، را می پسندید؟!  اندام کلی، کوتاهی یا بلندی قد ، رنگ پوست و نوع لهجه و گویش او را چطور؟!
اگر همین موارد از نظر شما غیر قابل تحمل است، دیگر نیازی به ادامه ی صحبت و قرار جلسات بعدی نیست. اگر ایده آل شماست که چه بهتر، و اگر نیست آیا در صورت توافق در مطالب بعدی و داشتن سایر ملاک ها ظاهر او برایتان قابل تحمل هست یا خیر؟!
پس در صورتی ادامه دهید که یا ایده آل باشد یا قابل تحمل!!
علاوه بر ظاهر طرف مقابل، می توان مطالب ظاهری دیگری از قبیل: سر و وضع و نوع پوشش، ظاهر خانه یا ماشین، رعایت آداب نشستن، خوردن، راه رفتن، کفش پوشیدن و کفش درآوردن، نوع خنده، خجالتی بودن یا نبودن، اضطراب داشتن یا نداشتن، وقار یا سبکی و... را در همین جلسه مورد بررسی قرار داد و در صورتی که نکته ی قابل توجهی مشاهده شد که با ملاک ها و معیارهای مهم و درجه یک شما منافات داشت، یا جلسات بعدی را اصلاً پیگیری نکنید و یا حتماً در جلسات بعدی لابه لای صحبت ها، روی این نکته زوم کنید!!
برای اینکه در این جلسه ظاهراً خیلی هم بیکار نباشید سعی کنید توپ را به داخل زمین طرف مقابل بیاندازید و از او بخواهید صحبت کند و شما بیشتر شنونده باشید یا اگر اصرار کرد که شما بپرسید، یک سؤال کلی برای اینکه تمام مدت او حرف بزند، کافی است. مثلاً بپرسید: همسر ایده آل شما باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟!!

 

 

جلسه دوم

از کلیات روحیه ی شخصی خود پرده بردارید:

در این جلسه لازم نیست به جزئیات زندگی خود و روحیات و شخصیت خود بپردازید. وقتی هنوز معلوم نیست که چقدر باهم به تفاهم و توافق برسید پس نیازی نیست که یکجا از همه ی اسرار و ریز زندگی خود پرده بردارید. احتیاط در آن است که گام به گام پیش بروید.
بهتر است این جلسه را به یک بحث دو طرفه مبدل کنید و به ازای هرچه می گویید، از طرف مقابل نیز اطلاعات طلب کنید. این بار کلیات روحیه و شخصیت خویش را تماماً تعریف کنید و نظر طرف مقابل خود را راجع به اینچنین شخصیت و روحیاتی جویا شوید.
مثلاً اینکه : من کلاً بسیار آرامم و از هیجان خوشم نمی آید، اهل ریسک نیستم، خیلی هم اهل میهمانی ها و رفت و آمدها نیستم، زیاد عصبانی می شوم یا بر عکس این مطالب.
پس هر روحیه ای را که از روحیات خود برای طرف مقابل تعریف کردید از او دو سؤال بپرسید:

- نظر شما درباره ی این روحیه چیست؟!  

- آیا شما هم دارای چنین روحیه ای هستید یا نقطه ی مقابل آن را دارید یا همین روحیه را در درجه ای کمتر یا بیشتر دارا هستید؟!

 

 

جلسه سوم

به جزئیات بپردازید:

پس از گذراندن دو مرحله ی قبل، در جلسه ی سوم خواستگاری، که یکی از حساس ترین مراحل است و احتمال جدی تر شدن این گزینه بیشتر شده است، باید با دقت تمام جزئیات خلق و خو، عادات، عقاید و افکار، دوست داشتنی ها و نداشتنی ها، اهداف، آرمانها و آرزوهای طرف مقابل را با طرح سؤالات دقیق و ظریف از او بپرسید و این اطلاعات را تا حد امکان از او کشف کنید. برای راحتی کار شما برخی از سؤالات را اینجا می آورم و البته باز هم به هوش و زکاوت شما ایمان دارم که در کم و زیاد کردن این سؤالات یا ترتیب پرسیدن آن، حتماً بهترین کار را انجام خواهید داد.

 

برخی از سؤالات پیشنهادی:

1) نظر شما راجع به ادامه ی تحصیل چیست؟ ( هم برای خودتان و هم برای همسر آینده تان )
2) تعریف شما از حجاب برای زن، دقیقاً چیست؟
3) آیا با اشتغال خانم ها موافقید؟
4) چقدر اهل رفت و آمدهای خانوادگی و  شرکت در مهمانی های فامیل، پایبندید؟
5) معمولاً مهمانی های شلوغ و رسمی را ترجیح می دهید یا دید و بازدیدهای خودمانی را؟
6) چقدر اهل رفت و آمد با دوستان هستید؟ آیا می پسندید همسرتان هم رابطه ی نزدیکی با دوستان دوران مجردی داشته باشد و رفت و آمد با ایشان را ادامه دهد؟
7) درآمد ماهیانه ی شما دقیقاً چقدر است؟ و منابع مالی شما چیست؟
8) گرمایی هستید یا سرمایی؟
9) مراسم عروسی ایده آل از نظر شما چگونه باید باشد؟ ( لطفاً با جزئیات بگویید )
10) آیا اهل ورزش هم هستید؟ چه رشته ای؟ در چه حدی؟
11) رابطه ی شما با کدام یک از اعضای خانواده بهتر است؟ با خانواده ی پدری بیشتر رفت و آمد دارید یا با خانواده ی مادری؟
12) چقدر و چگونه به والدین خود احترام می گذارید؟
13) آیا آدم کم خوراکی هستید و هر چیزی را نمی خورید؟ یا هرچیز مفیدی را به اندازه استفاده می کنید؟
14) در صورت بروز اختلاف سلیقه بین شما و همسرتان چه عکس العملی خواهید داشت؟
15) معمولاً خشم و عصبانیت، یا دلخوری و ناراحتی را چگونه بروز میدهید؟
16) چقدر اهل در بازار چرخیدن و کشف تنوع اجناس هستید؟
17) به تزئینات و اجناس لوکس و صرفاً تشریفاتی، علاقه دارید؟
18) تا چه اندازه به رسوم خانوادگی و سنت های قدیمی پایبندید؟ چند مورد از رسم هایی که در عروسی یا برخورد با خانواده ی عروس یا داماد در فامیلتان وجود دارد را نام ببرید؟
19) بهترین تفریحتان چیست؟ و چه نوع تفریحاتی را بیشتر می پسندید؟
20) چقدر اهل مسافرت هستید و معمولاً با چه کسانی، چه وسیله ای، کجا و چگونه مسافرت می کنید؟
21) آیا اهل شرکت در جلسات و هیئت های مذهبی هم هستید؟ چه اندازه؟ آیا دوست دارید این گونه مراسمات در منزل شما هم برگزار شود؟
22) آیا تا به حال بیماری مهم خاصی داشته اید؟
23) تصمیم دارید پس از ازدواج در کدام شهر ساکن باشید؟ آیا ممکن است شرایط شما ایجاب کند به شهر دیگری نقل مکان کنید؟ اگر همسرتان به دلیل موجه مجبور به نقل مکان شد، آیا او را با کمال میل همراهی خواهید کرد؟
24) نظر شما راجع به رانندگی برای خانم ها چیست؟ شما گواهینامه دارید؟
25) آیا اهل کار در منزل هستید؟ چه کارهایی را بهتر بلدید؟
26) آیا به آراستگی و پیراستگی ظاهری خود اهمیت می دهید؟ چقدر؟
27) به نظر خودتان، آیا آدم تمیزی هستید؟ آیا وسواس هم دارید؟
28) چقدر برای کارهای روزانه ی خود برنامه ریزی قبلی دارید؟ آیا آدم خوش قولی هستید؟
29) چقدر اهل موسیقی هستید؟ و چه نوع موسیقی را بیشتر می پسندید؟
30) مرجع تقلید شما کیست؟
31) از میان شخصیت های تاریخی چه کسی را بیشتر دوست دارید؟ از رجال سیاسی چطور؟ آیا با یک روحانی ارتباط مشاوره ای دارید؟ چه کسی؟
32) چه چیزهایی را اصلاً نمی توانید تحمل کنید؟
33) روی کدام یک از صفات و روحیاتتان تعصب دارید و به هیچ وجه حاضر به تغییر آن نیستید؟
34) چقدر اهل مطالعه هستید و چه نوع کتاب هایی را بیشتر می خوانید؟
35) در انجام واجبات و مستحبات، ترک محرمات و مکروهات، چقدر تقید دارید؟
36)جذاب ترین گفتگوها برایتان گفتگو راجع به چه موضوعاتی است؟
37) کارهایی که به شما سپرده می شود را معمولاً سریع انجام می دهید یا آرام و با حوصله؟
38) به نظر خودتان چقدر مسئولیت پذیرید؟
39) تا چه اندازه در زندگی اهل ریسک کردن هستید؟
40) نظر دیگران چقدر در زندگی شما و تصمیم گیری هایتان دخالت دارد؟


تذکر: این سؤالات با کمی تغییر و کم و زیاد کردن، هم می تواند از طرف دختر پرسیده شود و هم از طرف پسر، البته اگر احساس کردید پرداختن به همه ی این سؤالات در یک جلسه  زمان زیادی می برد، حتماً می توانید آن را به دو یا سه قسمت تقسیم کنید و در جلسات متعدد به پاسخ مورد نیاز برسید. باز تکرار می کنم اصلاً نگران طولانی شدن تعداد و زمان جلسات نباشید و اگر با مخالفت خانواده ی طرف مقابل در این مورد مواجه شدید، یقین کنید خود این مخالفت نشانه ای بر کوته فکر بودن، بی تفاوتی یا افراطی بودن آن خانواده است، که خود این می تواند ملاکی برای جلوتر نرفتن باشد!

 

 

جلسه چهارم

سطح فکرش را بسنجید:

این جلسه مخصوص کسانی است که در جلسات گذشته در پاسخ اکثر سؤالاتشان عبارات: « من هم همینطور ! » ، « من هم نظرم همین است! » ، « با هم تفاهم داریم! » و از این دست جملات کوتاه، رضایت بخش و بدون توضیح و تفسیر شنیده اند.
این هماهنگی زیاد در نظرات و سلایق می تواند یکی از سه مفهوم زیر را داشته باشد:
1) واقعاً با هم تفاهم زیادی دارید.
2) طرف مقابل اصلاً طرح و نقشه و فکر و ایده ای برای زندگی آینده اش ندارد و برای همین هرچه شما می گویید را تصدیق می کند.

3) آنقدر از ظاهر شما، موقعیت خانوادگی یا شغلیتان خوشش آمده که می خواهد به هر قیمتی شده، شما را به دست آورد.
بسیار واضح است که از این سه مفهوم فقط مورد اول مطلوب است و اگر هر کدام از انگیزه های دوم یا سوم مطرح باشد، این فرد شایستگی همسری شما را ندارد.
برای اینکه تا حدودی بتوانید به این مطلب پی ببرید، کافی است شما در جلسه ی چهارم ضمن تکرار چکیده ای از همان مطالب جلسات قبل با بیانی متفاوت، دیدگاه خود را راجع به برخی موارد به صورت کاملاً نا محسوس و برعکس بگویید و ببینید آیا باز هم در عین تغییر دیدگاه خود، با همان پاسخ و نظر قبلی مواجه می شوید یا او هم نظرش تغییر می کند؟ اگر باز هم موافقت و اظهار تفاهم بود، مشخص است که یکی از دو انگیزه ی مذموم دلیل این تفاهم ظاهری است و در غیر این صورت خود را برای جلسه ی بعدی آماده کنید.
نگران نباشید؛ این تغییر نظرات باعث عقب نشینی طرف مقابل شما نمی شود، چون شما دقت داشته اید فقط چند مورد کوچک را عوض کنید و از طرفی تعداد جلسات گذشته که همگی هم خوب پیشرفت داشته است، اطمینان او را نسبت به شما بیشتر کرده است تا شک و تردید احتمالی این جلسه. پس حتماً به جلسه ی بعدی تن می دهد و شما در جلسه ی بعد فرصت اصلاح زیرکانه ی نظرات خود را خواهید داشت.

 

 

 

جلسه پنجم

کاملاً خود را تعریف کنید:

 

حالا نوبت افشای خود رسیده و باید کاملاً صادقانه تمام آنچه را که تا آن لحظه هستید، برای طرف مقابل خویش مو به مو شرح و توضیح دهید و همه ی نقطه قوتها، نقطه ضعف ها، انتظارات و توقعات، آرزوها و نقشه ها و برنامه های آینده، دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها و هر آنچه را که فکر می کنید همسر آینده تان باید با خبر باشد را به او بگویید.
توجه کنید! صداقت را با حماقت اشتباه نگیرید! منظورم از صداقت و بیان همه چیز، اشتباهات گذشته ی زندگی تان نیست. اشتباه هایی که خودتان هم از آن ها پشیمانید و اصلاً تأثیری در روند زندگی آینده تان ندارد. گفتن این گونه مطالب حماقت است، نه صداقت!!
البته من به نیت خیر شما و پاکی درونتان کاملاً احترام می گذارم، اما آن دسته از اشتباهاتی که ممکن است در زندگی هر انسانی رخ دهد، و اصلاً مرتبط با شخصیت یا نوع زندگی فعلی او نیست، جزء اسراری به حساب می آیند که خداوند انسان را موظف کرده پس از توبه، آن را در صندوقچه ی سینه اش حفظ کند و کسی جز خدا را که ستارالعیوب است و در کنار ستارالعیوبی، الرحم الراحمین هم هست، از آن راز باخبر نکند.

 

حتی در بهترین حالت و خوش بینانه ترین وجه که کاملاً توانسته باشید طرف مقابل را مجاب کنید که این اشتباه مربوط به گذشته ی زندگی من است و اصلاً ربطی به زندگی فعلی من ندارد، باز هم هرگز نخواهید توانست این نکته را از پس زمینه ی فکری او پاک کنید و اصلاً نمی شود تضمین کرد که این پس زمینه در آینده به یک پُتک بدبینی و بددلی تبدیل نشود و دائماً بر سر شما فرود نیاید!!

« فقط خداست که هم می بخشد و هم در دیدش نسبت به شما تأثیر نمی گذارد. »

 

حتماً می خواهید کمی دقیق تر این جلسه را تشریح کنم. واقعیت این است که در این جلسه شما باید تمام سؤالاتی را که در جلسه ی سوم پرسیدید، اکنون خودتان صادقانه پاسخ دهید و عین اطلاعاتی را که در آن جلسه کسب کردید، در اختیار طرف مقابل هم قرار دهید.
توصیه می کنم این بار شما منتظر نمانید که او هم از شما همان سؤالات را بپرسد! خودتان پیش دستی کنید و پاسخ ها را در اختیارش بگذارید. البته نظر من این است که این بار مطالب خود را به صورت موارد توضیحی و مکتوب ارائه کنید تا هم خودتان مطمئن شوید چیزی از قلم نیفتاده و هم به طرف مقابل این اطمینان را بدهید که من آنقدر در گفته هایم صادقم که حاضرم همه ی آن ها را به صورت مکتوب و امضا شده در اختیار شما و خانواده تان قرار دهم. نترسید اگر این کار به ضرر زندگی آینده تان بود قطعاً توصیه نمی کردم. با این کار، هم یک فصل الخطاب در بسیاری از اختلاف سلیقه های جزئی آینده ی زندگی خواهید داشت و هم برای خود شما یک عامل کنترل کننده است که بعداً از تعهدات خویش تخلف نکنید و به زندگی و حتی شخصیت آرمانی خویش نزدیک تر شوید.
این بار هم برای نمونه و الگو یکی از این نوشتارها را ذکر می کنم و البته می دانم بدون تذکر هم شما متوجه می شوید که این یک نمونه است و شما باید متناسب با روحیات و موقعیت زندگی خود بنویسید و تعداد مواردش را کم یا زیاد کنید. البته این نکته را تذکر می دهم که هرچه مواردِ بیشتر و ریزتر و ظریف تری را بنویسید، به زندگی آینده تان بیشتر کمک خواهد کرد

 

 

معرفی خودم!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خدایا!  تو را شاهد می گیرم که هرآنچه در این برگه می نویسم، با صداقت تمام سعی در معرفی خود دارم و این همه ی آن چیزی است که در حال حاضر هستم. البته بسیاری از این موارد را باید به خاطر تو و رضایت تو اصلاح ، عوض یا تقویت کنم، ولی فعلاً برای شروع زندگی مشترک چیزی جز این موارد نیستم:

 

1) کارم فکری است و انتظار فضایی آرام را از خانه و خانواده دارم.
2) مطالعه را بسیار دوست دارم.
3) کار اداری و پشت میز نشستن را نمی پسندم.
4) بسیار اهل مسافرت هستم.
5) سفرهای خانوادگی را دوست دارم اما ممکن است شرایط کارم ایجاب کند گاهی انفرادی سفر کنم.
6) اماکن زیارتی را برای سفر ترجیح می دهم و بعد مکان های تاریخی و طبیعت...
7) از مهمانی های شلوغ خوشم نمی آید و معمولاً دید و بازدیدهای کوتاه، خلوت و صمیمی را ترجیح می دهم ولی تا حد امکان وحتی گاهی بر خلاف میل باطنی، سعی می کنم آداب و سنت ها را رعایت کنم، البته تا جایی که خلاف شرع و شأن نباشد.
8) نه کسی را با دیگران مقایسه می کنم و نه دوست دارم با کسی مقایسه شوم.
9) اهل مشورت هستم و اعتقاد دارم انسان های عادی بدون مشورت به کمال نمی رسند.
10) مقلد آیت الله.... هستم.
11) اهل حرف های سیاسی نیستم مگر خاصیتش اصلاح یا تقویت یک عمل باشد و یا این بحث به صورت کاملاً علمی و با پیشینه ی مطالعاتی خوب صورت گیرد.
12) معتقدم بشر بزرگ ترین ضربه ها را از افراط و تفریط خورده و شدیداً سعی دارم در همه ی موارد، حد تعادل را رعایت کنم.
13) با آدم های وسواسی رابطه ی خوبی ندارم و از معاشرت با آن ها رنج می برم.
14) به صدقه و انفاق بسیار معتقدم.

15) کارهایم را سریع انجام می دهم و از سستی و رخوت بیزارم.
16) فوق العاده گرمایی هستم و به فصل زمستان علاقه ی بیشتری دارم تا فصول دیگر.
17) تا به حال بیماری خاصی نداشته ام.
18) به آراستگی ظاهری و نظافت شخصی مُقید هستم و خرج کردن در این موارد را از مصادیق اسراف نمی دانم.
19) تصمیم ها و حرف هایم غالباً منطقی است ولی باطناً بسیار عاطفی هستم و به ابزار محبت های گفتاری علاقه ی بیشتری نشان می دهم والبته نسبت به طعنه ها، کنایه ها و حرف های دیگران حساس ترم.
20) از نظر مالی در حد بسیار معمولی و حتی رو به پایین اجتماع هستم و البته این وضعیت غیر از اوضاع مالی پدر و خانواده ام هست که تقریباً متوسط رو به بالا هستند.
21) معتقدم هرچه برای زندگی لازم است باید خوب و حتی بهترین آن را تهیه کرد، اما از جمع کردن وسایل غیر لازم و صرفاً تشریفاتی به شدت پرهیز دارم.
22) اهل چشم و هم چشمی نیستم.
23) کل مبلغ درآمد ماهیانه ی من.......... تومان است.
24) به قرارهای معنوی میان زن و شوهر بسیار علاقه مندم.
25) قلباً از میان تمام شیوه های برگزاری مجالس عروسی، مراسمات مختصر خانگی و زیارتی را ترجیح می دهم تا جشن گرفتن در تالار و غیره را.
26) با در نظر گرفتن دلایل عقلی، شرعی و سیره ی بزرگان، توافق در مورد مهریه را بر روی 14 عدد سکه، نشانه ی فرهنگ بالای طرفین می دانم.
27) خیلی اهل ورزش نیستم ولی به شنا علاقه دارم.
28) برای پوشش و لباس زن هنگام خروج از منزل، فقط رنگ مشکی ساده را می پسندم و حتی با جوراب و روسری رنگی مخالفم.
29) با بازار رفتن مشکلی ندارم ولی در بازار چرخیدن را دوست ندارم و معمولاً قبل از رفتن به بازار، کالای مورد نیاز و محدوده ی مغازه های مناسب را انتخاب می کنم و با مراجعه به اولین مغازه، خرید لازم را انجام می دهم!!
30) خیلی اهل کار منزل نیستم و فرصت این کار را هم ندارم ولی در صورت نیاز، با کمک کردن در برخی امور، مشکلی ندارم.
31) صمیمیت و ادب زن را در برخورد با دیگران، البته با متانت و وقار می پسندم و معتقدم بیشتر شادابی و نشاط زن، باید در رابطه اش با همسر خود خرج شود.
32) دوست دارم همسرم قدرت نفوذ در قلب خانواده ام را داشته باشد و در صورت اختلاف سلیقه با ایشان در موارد خاص، بدون گله گذاری و رساندن این مطلب به من و مشغول کردن ذهن من، با اغماض و چشم پوشی کردن، بدون کوتاه آمدن از ارزش های منطقی و شرعی خود، انعطاف پذیر باشد.
33) با کارهای تحقیقاتی، مطالعاتی و فرهنگی زن، در صورتی که مانع رسیدگی به زندگی و مدیریت داخلی خانواده و انجام وظایف مادرانه نباشد، مشکلی ندارم.
34) اتاقم خیلی تمیز و منظم نیست، اما به زندگی تمیز و منظم بسیار علاقه دارم.
35) اعتقاد دارم همانطور که از نظر جسمی، محرم ترین فرد به انسان همسر اوست، از نظر فکری و روحی هم همین طور است. برای همین، رازدار بودن زن و شوهر را صفتی ارزشمند می دانم و دوست دارم همسرم از من محرم تر نداشته باشد.
36) راه حل اختلاف سلیقه های زن و شوهر را در : الف) محبت صمیمانه و منطقی ، ب) مشورت با فرد مورد اعتماد طرفین، ج) کوتاه آمدن و گذشت به خاطر زندگی میدانم.
37) والدین بسیار با نشاط و دارای روحیه ای جوان دارم.
38) در مسائل مالی سعی می کنم وابسته پدرم نباشم؛ هرچند ایشان در حد توان پشتیبانی می کنند.
39) فعلاً برای زندگی شهری غیر از .............. را در نظر ندارم، اما ممکن است در آینده به خاطر شرایط کاری مجبور به نقل مکان شوم.
40) فعلاً وسیله ی نقلیه یا خانه ای از خود ندارم.
41) با طولانی شدن دوران عقد، بیش از سه یا چهار ماه موافق نیستم.
42) پوشیه و نقاب را برای زن حُسن می دانم ولی اصراری ندارم.
43) از دو رویی و نفاق بسیار متنفرم و سعیم بر صداقت است.
44) سعی می کنم مستحبات را انجام دهم و از مکروهات پرهیز کنم اما در این امور خیلی موفق نیستم و امیدوارم با ازدواج، رفیق راهی در این مسیر پیدا کنم و موفق تر باشم.
45) تا حدودی بد خوراک هستم.
46) جذاب ترین گفتگوها برایم صحبت راجع به مسائل اخلاقی است.
47) ذاتاً شنونده بودن را دوست ندارم و دلم می خواهد غالباً گوینده باشم اما سعی می کنم شنونده ی خوبی  هم باشم.
48) تُن صدای بالایی دارم اما بسیار کم عصبانی می شوم و بیشتر ناراحتی خود را با تغییر چهره یا سرد شدن برخورد نشان می دهم، و شدیداً دوست دارم به محض دلخوری مسأله را بازگو کنم و یا به صورت پیغام صوتی یا کتبی به طرف مقابل تذکر دهم تا به کینه تبدیل نشود.
49) با امام جماعت مسجد محله یمان رابطه ی خوبی دارم و چون ایشان فرد بسیار خوش سلیقه و آگاهی است، غالباً با ایشان مشورت می کنم.
50) با خانواده ی پدری بیشتر رفت و آمد می کنم تا با خانواده ی مادری...

 

و...

 

 

 

امضا و تاریخ:

 

تذکر نهایی:


فراموش نکنید مطالب این جلسه را هم می توانید با در نظر گرفتن شرایط، در دو یا چند جلسه به بحث و گفتگو بگذارید و حتی پس از آن نیز می توانید جلسه ی دیگری را به مرور همه ی آنچه از جلسه ی اول تا کنون گفته و شنیده اید، اختصاص دهید.
از اینجا به بعد را به دست خانواده ها و بزرگترها بسپارید تا به مذاکره ی با یکدیگر، و پرس و جو بپردازند و سپس به طور رسمی قرارهای بین دو خانواده مشخص شود. این نکته را هم به شما و هم به خانواده یتان جداً توصیه می کنم که رفتار و گفتار و توقعات و انتظارات شما چه در راستای قناعت باشد و چه اسراف، یقیناً خاطرات طرف مقابل شما را شکل خواهد داد و حتماً در آینده ی زندگیتان، تأثیرگذار خواهد بود.
چقدر زیباست که خانواده ی عروس بگویند هرچه نظر خود داماد باشد و خانواده ی داماد بگویند هرچه عروسمان بخواهد! این یک مسابقه بر سر خوبی ها است و حتماً اینگونه رفتار در شأن شماست، نه چانه زدن و معامله کردن!!
به خاطر داشته باشید در تمام طول روند خواستگاری آنچه می تواند به شما بسیار کمک کند و در لحظات تردید و دو دلی شما را از بحران نجات دهد، مشاوره ی مستمر با یک کارشناس مذهبی مطمئن است.

 

 

خوشبخت باشید

 

نویسنده: حجت الاسلام سید مصطفی هاشمی محجوب حجت الاسلام سید مصطفی هاشمی محجوب


 

 

نظرات (۲۶)

عرض سلام و احترام؛
جناب استاد هاشمی سپاس فراوان از راهنمایی شما؛ امید که با دعای شما توفیق عمل پیدا کنیم و به اون سطح از کمال که طبق فرمایش شما ذکر و یاد دائم پروردگاره و مستی مدام، برسیم انشاا...

"من بنده ی آن دَم أم که ساقی گوید/ یک جام دگر بنوش و من نتوانم"...

سپاس و التماس دعا
مؤید باشید
پاسخ:
سلام و سپاس از اظهار لطف و نظر شما
جناب استاد هاشمی سپاس از پاسخ پر مغز شما؛ حالی که فرمودید -به لطف پروردگار- برایم نا آشنا نیست... و شما چقدر زیبا بیانش کردید... آنچنان که با خواندن کلمات عاشقانه ی شما درباره خداوند یک لحظه همان اشک بی اختیار، همان قلبی که به یکباره از حس حضور خداوند فرو می ریزد، به سراغم آمد...

همین لحظه به حرمت نگاه پروردگار برای شما و همه ی آنها که در این سایت خطی نوشته أند، دردی را بازگو کرده أند، درسی گرفته أند، و یا حتی برای تمام جوانهایی که سایت "سبک زندگی" را نمی شناسند اما در جستجوی سبک زندگی فراتر از سبک روتین و روزمره زمینی هستند و دردمندأند، بهترین های درگاه پروردگار را طلب می کنم و عاقبت به خیری انشاا...

سپاس از شما استاد بزرگوار که بهانه ی این حال خوش و درک حضور خداوند برایم در این لحظه شدید...

امید که منتظر واقعی باشیم...
درخواست دعای مخصوص دارم جناب استاد هاشمی
در پناه حق...

جسارتأ یه پیشنهاد دوستانه برای بزرگوارانی که از شما راهنمایی جهت ارتباط بهتر با خداوند خواستند دارم که در زندگی شخصی بنده حقیر همیشه به دادم رسیده:
در کشاکش تلخ و شیرین های روزگار تنها و تنها دو چیز حتی در اوج لحظاتی که احساس گناه و روسیاهی و ناامیدی می کرده أم به فریادم رسیده و طوفان درونم را به آرامش نشانده:
اول: قدرت لایتناهی که در کلام معجزه گر آیه آیه ی قرآن موج می زند و دوم: پناه بردن به خاصان درگاه خداوند: امام رضا(ع)، امام حسین(ع) و ... که مهرشان را بی دریغ، واسطه ی لطف پروردگار به حتی بنده های روسیاهی چون من می کنند...

اگر کسی طالب عشق واقعیه من به ظنِ عقل محدود و تجربه های شخصی خودم این دو راه رو بهش پیشنهاد میکنم که البته جناب استاد هم در پاسخ هاشون به اونها اشاره کرده بودند؛

جناب استاد هاشمی سپاسگزار خواهم بود اگر نقص کلامم رو تصحیح کنید و راه های دیگر رسیدن به عشق پروردگار و خاص درگاه او شدن رو برای بنده حقیر و سایر دوستان بفرمایید...

سپاس و آرزوی توفیق از درگاه حق برای شما استاد بزرگوار و همه زحمتکشان "سبک زندگی"...
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
گاهی خدای متعال نسیمهای رحمت ورایحه عشق خودش را درون جانمان میوزاند باید حواسمان باشد با همان نسیم روحمان را پرواز دهیم و عطر خوشش را در وجودمان حفظ کنیم. منظورم همان وقتهایی است که حال عبادت دارید، همان اوقاتی که یک دفعه ای دلتان برای خدا تنگ میشود، وسط همان اشکهای بی اختیار و توجه های برنامه ریزی نشده. باید حواسمان را جمع کنیم شاید سحر همین نیمه شعبان این حالت برایمان اتفاق بیافتد.
عرض سلام و احترام خدمت استاد محترم جناب آقای هاشمی؛
جناب استاد هاشمی نمیدونم بنده رو به خاطر دارید یا نه اما به هرحال عرض ارادت دارم و طلب دعای خیر از محضرتون؛

بنده معمولأ هرچندوقت یک بار که فرصتی میشه میام سایت و گفتگوها و سوال و پاسخ های شما رو با دوستان دنبال می کنم و از تک تکش درس می گیرم، در زندگیم آموختم که فاضل ترین افراد هم با گناه و خطا به قدر یه لحظه رو گردوندن خدا ازشون فاصله دارن؛ پس هرگز کسی رو بخاطر خطاش سرزنش نمی کنم و دعا میکنم خدا خودش همه مون رو حفظ کنه...

گاهی از مسائلی که برای دوستان پیش اومده و اینجا باشما مطرح کردن جهت راهنمایی، دلم بدجوری به درد میاد و با همه وجود حس می کنم من و هم نسلان من چقدر محتاج ظهور امام زمان(عج) و یا وجود مردانی از زمره ی یاران ایشون هستیم تا از این همه جلوه های متنوع که در دنیای امروز برای شیطان و نفس وجود داره ما رو به سمت نور عشق الهی هدایت کنن...

از دوستانم که با بیان مسائلشون بصورت عمومی اجازه دادن تا ما هم از راهنمایی های شما در زمینه های مختلف بهره ببریم ممنونم و از شما استاد محترم بخاطر راهنمایی های دلسوزانه تون؛
خداوند به اندیشه و دست و دل شما برکت عطا کند انشاا...

لطفأ بنده رو از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید که شیطان هرلحظه به شکلی در کمینه و ایمان ما اندک... :(
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:

سلام؛ عشق خداوند، طعم شیرینی دارد که همه ما کمی از آن را چشیده ایم . اینکه شما میبینید افرادی که کاملا از رفتارهای مذهبی ومطالب دینی گریزان هستند هم در بسیاری موارد حداقل شب قدر به محافل معنوی رو می آورند یا شب و روز عاشورا حال دگرگونی دارند به خاطر همان مقداری است که یک روز یک جا کمی از این طعم شیرین وصف ناشدنی را چشیده اند وپای دندانشان مزه کرده! باید راه های عشق بازی بیشتری را مزمزه کنیم و درعین حال ثبات قدم بیشتری در همان راههای تجربه شده قبلی پیدا کنیم وآنقدر درگیر این مساله بشویم تا به حضور دایم وذکر مدام برسیم. هرکس به همان حداقل هایی که انجام میداده پایبند شود ودر عین حال سعی کند همانها را ازنظر کیفیت ارتقا دهد واز نظر کمیت وتنوع هم افزایش برنده است. من هیچ مست کننده ای را برای عشق بازی با خدا به اندازه نماز با تمانینه وحضور قلب سراغ ندارم اگر این را بچشید آرام آرام دلتان برای قرآن هم تنگ میشود، به غفیله ونوافل هم علاقه مند میشوید، با زیارت عاشورا وکمیل وتوسل وندبه هم حال میکنید، منتظر سحر ونمازشب هم میشوید، زیارتها وتوسلاتتان هم فرق میکند، جنس نگرشتان به دنیا و رنگ ولعابهایش هم فرق میکند. خدا همه ما را لایق بندگی خود کند. این ماه شعبان فرصت خوبی برای لایق شدن است اگر بخواهیم
سلام چرا سوال من نمایش داده نشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
سلام دوست عزیز. نمایش داده شد.
سلام استاد.اول از اینکه مزاحم وقتتون میشم عذر خواهی میکنم-جناب استاد هاشمی من در همین صفحه قبلا چند تا سوال ازتون پرسیدم و در مورد راهنمایی که ازتون خواستم جوابم رو ازتون گرفتم و همون راهی رو انتخاب کردم که شما بزرگواری کردین و بهم گفتین ونتیجه خوبش رو هم تا الان گرفتم و جا داره ازتون نهایت تشکرو قدر دانی رو بکنم-دوست دارم اول قبل از اینکه این سوالم رو جواب بدین اول سراغ سوالات قبلیم برین و بدونید که واقعا چه جوری بهم کمک کردین و بعد جواب این سوالم رو بدین.
جناب هاشمی من قصد دارم که ازدواج کنم و قرار شده که قبل از خاستگاری یه جلسه با دختر با هم حرف بزنیم .میخواستم راهنماییم کنید که چه جوری باید حرف بزنم؟؟؟یعنی من واقعا موندم که از اول باید چه جوری شروع کنم .اصلا خودتونو بزارین جای من .فرض کنید قراره شما با دختر حرف بزنین،چیکار میکنین و از همه مهمتر بگین حرفتونو با چی شروع میکنین.ممنون میشم اگه بهم بگین از اول چیکار کنمو با چی شروع کنم؟؟؟


پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ لطفا دقیقا طبق مطالب کتاب خواستگاری عمل کنید در این کتاب گفته ام که در هر جلسه خواستگاری راجع به چه چیزهایی وبا چه شیوه ای صحبت کنید. بارها گفته ام از گفتگوهای غیر رسمی دختر وپسر هرچند به قصد ازدواج باشد به شدت مخالفم. جدا توصیه میکنم دیگر اجازه ندهید ضربه های روحی شدیدی مثل ضربه ای که قبلا خوردید و عاطفه شما خدشه دار شد به زندگیتان صدمه بزند. فقط خواستگاری رسمی! اگر دختر ی اصرار به صحبت غیر رسمی قبل از خواستگاری داشت او را واجد شرایط ازدواج ندانید ویقین کنید دختر مطمین ودارای شعور مذهبی نیست. 
۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۰ زهره ابراهیمی زاده هدش

سلام استاد وقتتون بخیر  مطالب مفید و کاربردی ای بود خدا بهتون خیر بده .

یه نکته ای را در اخر گفته بودید که در طول مراسم خواستگاریتون با کارشناسی مذهبی مشورت کنید .

من اهل یزد هستم و نمیدونم چطور میتونم شخصی که سواد مشاوره مذهبی داشته باشه رو پیدا کنم  ممنون میشم راهنمایی ام کنید .

پاسخ:
متاسفانه من در یزد کسی رو نمیشناسم که بهتون معرفی کنم ولی اگر نتونستید کسی رو پیدا کنید که حضوری ازش مشاوره بگیرید میتونید در بخش پرسش وپاسخ همین سایت سوالاتتون رو مطرح کنید ودر حدی که من بلد باشم پاسخ بگیرید.
سلام استاد لطفا یه خورده بیشتر نصیحت وراهنمایی کنید من این اقا رو هیچ وقت نمیبینم ولی خوب باید روزی برسه که این کتابو بهم برگردونن وجاهایی که ممکنه اتفاقی همدیگرو ببینیم شاید برنامه های بسیجی وفرهنگی باشه که من تاجایی که مطمئنم هست نمیرم ولی این فکر کردنم وگفته های قبلی شما منو ازار میده ودچار یه اضطراب میشم که نکنه فقط یه ازمایشه که هیچ نتیجه ای که از نظر من خوب باشه رو نداشته باشه .تشکرلطفا بیشتر راهنمایی کنید
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
 سلام؛ بالاخره از سه حال خارج نیست یا این آقاپسر میخواد با روحیات شما آشنا بشه به قصد ازدواج یا قصد رابطه دوستی نامشروع وحوس بازی داره یا هیچکدام نیست وشما به اشتباه از رفتارهای او برداشت کرده اید که میخواهد خودش رابه شمانزدیک کند. اگر اولی باشد: بی محلی وسنگینی ووقارشما اطمینان بیشتری در او برای اقدام به یک خواستگاری رسمی به وجود خواهد آورد. اگر دومین حالت باشد: بی محلی شما اون وشیطان رو از شما مایوس خواهد کرد. واگر سومین وجه درست باشد: باز بی محلی شما باعث ازبین نرفتن عزت نفس شما خواهدشد.
سلام استاد این اقا فقط تاترم 3اونم بعضی وقت ها سر کلاس میومدن یعنی بیشتر وقت ها حتی اگر کلاسم میومدن چند دقیقه ای بعد کلاس رو ترک میکردن نمیدونم چی میشد من همیشه رو صندلی های جلو مینشستم توی این چند سال ایشون فقط منو وقتایی که توی محوطه ی دانشگاه اونم به صورت اتفاقی میدیدن فقط سلام میکردن طوری که من توی صحبت کردن از ایشون زیاده روی میکردم البته گاهی اوقات تو جاهای گروهی هم ایشون همیشه معمولا سرشونو پائین مینداختن واگه من زیاده روی نکنم حرف نمیزنن و معذرت خواهی هم میکنن الانم هیچ کلاسی با هم نداریم مگه اینکه من بخوام کلاساموباایشون یکی کنم چون ایشون اصلا اصراری به این کار ندارن من فکر میکنم گرفتن کتاب توی ترم اخر چون ایشون قبلا هم میتونستن این کارو بکنن یه بهانه است برای اینکه با من ارتباط داشته باشن بااینکه ایشون از من چند ماهی کوچیکن سر کلاس استاد ازشون میپرسید یه خورده سخته خیلی باید محکم باشم .

پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ شاید همین زیاده روی هایی که گفتید در حرف زدن داشتید باعث طمع شیطان به شما شده باشه پس از این به بعد مراقبت کنید تکلم با نامحرم فقط به اندازه ضرورت باشد. قبلا گفتم راه نجات شما از دام شیطان بی محلی به این موجود متکبراست. دقت کنید! نگفتم ادای بی محلی کردن رو در بیارید بلکه حقیقتا نسبت به این آقاپسر و حالاتش حتی فکر وپردازش ونقد وتحلیل وبررسی هم نکنید.
استاد گفتی اگه همین الان توبه حقیقی نکنی خدا زندگیتو فلج میکنه و همه چیزتو ازت میگیره....
آیا الان که توبه کردم و دارم بنگی خدامو میکنم و دیگه کاری به اون زن ندارم بازم خدا ازم نمیگذره ؟؟؟؟؟؟
من توبه کردم و دارم  زندگی خودمو میکنم و هر چند قبلا هم رابطه ای جز رابطه تلفنی با اون زن نداشتم ،اما برا همون رابطه هم توبه کردم .
حالا چیکار کنم که خدا مثل قبلا دوستم داشته باشه؟؟؟
چیکار کنم که خدا مثل قبلنا که به محظی صداش میکردم صدامو میشنوید،النم صدامو بشنوه؟؟؟؟
چیکار کنم که بنده خاص خدا باشم؟؟؟؟
 ضمن  آرزوی توفیق برای شما بزرگوار، منتظر پاسختون هستم
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ به نظرم میرسه یک چیز هست که میتونه رابطه ات باخدا رو بهتر کنه واون انجام واجبات وترک محرماته. البته باز چندچیزهست که میتونه اراده ات رو برای انجام واجبات وترک محرمات تقویت کنه: انس بیشترباقرآن وتامل رومعنای آیاتی که میخونی، نمازشب،اردوی راهیان نور، توسل واشک ریختن در مناجات باخدا و اهل بیت و مصائب اهلبیت علیهم السلام.
سلام استاد .ممنون از اینکه جوابمو دادید .من از دو روز قبل از اینکه جوابتون رو ببینم با خودم عهد کردم که این گناه رو ترک کنم و بعد از اینکه جواب شما رو خوندم بیشتر سعی کردم که به عهدم وفا کنم .از اون روز همش نمازم رو اول وقت میخونم ،اگه جون به جونم کنن اول باید نمازمو بخونم -غروبها همش به مسجد میرم و نماز جماعت میخونم ،ظهر ها همش بعد از نماز دعای توسل میخونم و از خدای خودم حاجت میخوام....
صبح ها به محضی که صدای اللهاکبر اذان در میاد بلند میشم و ضو میگیرم و نماز میخونم و بعد از نمازم بلا استثنا هرر روز صبح یه صفحه قران میخونم  روزا همش صلوات میفرستم .
استاد نگی داره منت سر خدا میزاره ها ،نه خدا نه به نماز و ذکر های من و نه هیچ کس دیگه نیازی نداره  و فقط اینجوری خودمون به خدا نزدیک میشیم و آرامش بیشتری پیدا میکنیم ...
استاد از اون روزی که نماز میخونم آرامش عجیبی پیدا کردم و دلم میخواد به خدا بیشتر نز دیک بشم و بیشتر باهاش حرف بزنم .استاد الان که داری اینو میخونی اول برو به نظرات  پایین همین قسمت و نظر قبل منو بخون و ببین کی  بودم و کی شدم.
استاد حالا ازت میخوام نصیحتم کنی،من عاشق اینم که یکی نصیحتم کنه.از خدا برام بگو.....چطوری بهش نزدیک بشم؟؟؟؟استاد تو رو به همون خدا تا میتونی نصیحتم کن و از خدا برام بگو.....اینجوری همون راهی رو داری میری که معصومین(ع)رفتند....همون دعوت مردم به خدا .تو رو خدا شروع کن منتظرم
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ بسیار به حال خوبت غبطه خوردم خوشابحالت عجب توفیقی پیداکردی. نمیدونم این حالت نتیجه یک دعای خیر پدرومادر یا اهل دلی است که برات کرده یا برکت ایام فاطمیه است که تو زندگیت خودشو اینطور نشون داده؟! هرچی که هست قدر بدون وازش خوب استفاده کن چون این حالت همون چیزیه که وقتی بخوان دریچه های قلب یک بنده رو رو به معارف باز کنن بهش میدن! امیرالمومنین علیه السلام فرمودند وقتی یک بنده حقیقتا از گناهان گذشته توبه میکنه و برمیگرده ودوباره به خدا رو میکنه خدا بهش چند هدیه عنایت میکنه: به فرشته ها میگه براش استغفار کنید، گناهشو میبخشه، به ملکی که گناهان اون روثبت کرده بود تا روز قیامت رسواش کنه دستور میده گناهشو پاک کن وآبروی بنده پشیمان من رو نبر، به اعضا وجوارح گنهکار پشیمان ومکانی که درش گناه رو انجام داده هم دستور میده شماها هم روز قیامت برعلیه این بنده من شهادت ندید وگناهشو فراموش کنید، درآخرهم برای اینکه این بنده همت کرده و به خاطر خدا دست از گناهش برداشته به جای اون گناهی که از نامه اعمالش پاک کرد زود حسنه وثواب وتوبه اش رو مینویسه( الذین یبدل الله سیاتهم حسنات) . لطفا بخش حرفهای بی قاعده و نظرات وپاسخ هاش روهم بخون. مقاله باران عشق ورسم دلدادگی تو بخش مهارتهای زندگی روهم سربزن فکرکنم تو بهتر شدن حالت کمکت کنه. توصیه میکنم کتابهای خاطرات شهدا به روایت همسرهاشون رو تهیه کنی واونها روهم مطالعه کنی کتابهایی مثل: هاجر نوشته سعیدعاکف یا مجموعه کتابهای نیمه پنهان ماه.

سلام علیکم وقت بخیر.ضمن تشکر وخدا قوت.میشه قسمت در ازدواج را توضیح دهید؟اینکه میگویند خداوند برای هر کس شخصی را مد نظر گرفته ودر قسمت همان است .
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
 سلام؛ یک پدر ومادر فهیم هرگز نه بی دلیل فرزندخود رامحروم میکنند نه بی دلیل تنبیه میکنند ونه بی دلیل جایزه وپاداش میدهند. خدای حکیم در عین اینکه فرموده چه عواملی باعث برخورداری انسان از جوایز میشود وچه اموری انسان را به محرومیتها وگرفتاریها ورنج ها میکشاند، در انتخاب نهایی دست اورا باز گذاشته است. روانشناسها میگویند هیچ چیز در عالم اتفاقی نیست وهمه چیز بازتاب اعمال گذشته خود ماست. یکی از علما میفرمودند که من هروقت عازم سفری میشوم قبل از سوار شدن به هواپیما یا قطار دایما استغفار میکردم چون استغفار برکت را زیاد میکند ویکی از برکات همین است که همسفر خوب قسمتت شود. ایشان داماد خوب، عروس خوب، همسرخوب، رفیق خوب، همسایه خوب، مستاجرخوب، صاحبخانه خوب، استاد خوب، حال وسوز واشک خوب، همه اینها را برکات الهی میدانستند ومیفرمودند برای به دستن آوردن اینها همان اموری را مقید بشوید که در قرآن وروایات گفته اند باعث برکت رزق وروزی میشود چون رزق وروزی هم مادی اسنت وهم معنوی واینها رزق وروزی های معنوی است که قسمت انسان میکنند. پس قسمت جایزه یا مجازاتی است که خدا به اعمال گذشته ما میدهد. البته گاهی هم ممکن است مجازات گناه یک انسان غرق نمودن او در دریای نعمتها وبه غفلت کشاندنش از ذکر پروردگارش باشد یا جایزه عمل خوب کسی باز کردن گوش وچشمش رو به معارف وحقایق معنوی باشد ولازمه این جایزه بزرگ سوزاندن او در کوره بلاها ومصایبی باشد که اگر چه تلخ است اما نتیجه ای بس شیرین داشته باشد.
سلام
دختر بیست وشش ساله ای هستم که حدوددوسال پیش ازطریق سایت همسریابی بااقایی سی ویک ساله اشناشدم وحدودچهارپنج ماه فقط ازطریق ایمیل درارتباط بودیم وایشون بطورکامل خودرامعرفی کردند بعدازان ماهمدیگررادرحدیکی دودقیقه حضوری دیدیم وهمان روزباخانواده هامطرح کردیم مادرایشان بامادربنده تماس گرفتندواجازه خواستندوگفتندحضوری خدمت میرسیم خواهرایشان به دیدن بنده امدندواشناشدیم وتقریبابه اکثرکسانی که ایشون رامیشناختند(دوست ،اشنا،فامیل وهمکار)من رامعرفی کردند
بنابه خواست بنده اقاپسرامدندوباپدرمن صحبت کردندوتمام شرایط خودراعنوان کردندولی بازخانواده به خواستگاری رسمی نیامدندوبازخودایشان به دیدن مادرم امدندوگفتندکه به دلیل مشکلاتی که پیش امده نتوانسته اندبه خواستگاری بیایند
 به خواستگاری رسمی نیامدند باوجوداینکه همه خانواده درجریان هستند وایشان ازمن راهنمایی خواستندکه چکاربایدبکنند خانواده به دلایلی حاضربه خواستگاری امدن نیست (ایشون میگفتندکه خانواده مشکلی نداردوامروزفردامیکند ومن هم نمیتوانم لحظه به لحظه بپرسم میرویدیانه چون بارهاوبارهاسرهمین موضوع بحثمان شده که چرانمیرویداصلابه فکرمن نیستندودرباره من حرفی نمیزنند)وازطرفی هم میخواهندسروسامان بگیرند
به نظرشماماچکارمیتوانیم بکنیم ازطرفی هم من ازابروم میترسم نمیخوام کاراشتباهی انجام بدم
ماپیش مشاورازدواج هم رفتیم وگفتندمشکلی ندارید
ایاایشون واقعاقصدازدواج بابنده رادارند؟
ایابدون خواستگاری رسمی میشودعقدکرد؟
گاهی اوقات ترس تمام وجودم روفرامیگیره که نکنه کاراشتباهی انجام دهندکه ابروم درخطربیفتدو...
لطفاراهنماییمان بفرمایید
باتشکر
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ همانطور که خودتون هم گفتید باید بسیار با دقت و ظرافت عمل کنید تا به زندگیتان آسیب کمتری وارد شود. پس اولا این واقعه را به عنوان یک تجربه بزرگ تلقی کنیدکه ازدواج آداب ورسومی دارد واین رسوم حاصل تجربه نسلهای گذشته است وپشتوانه دینی دارد پس به مدرن کردن آن با سلیقه های شخصی نتایج اینچنینی به بار می آورد. دوما رابطه خود را کاملا با این آقا وخانواده اش قطع کنید وهمه راههای دسترسی ایشان با خودتان را مسدود کنید واز طریق پدر یا مادر تان به ایشان بگویید از این به بعد اگر حرفی هست فقط از طریق بزرگترها انتقال داده شود یا در جلسه رسمی خواستگاری مطرح شود. سوما بازاز طریق خانواده بگویید که تا قبل از رسمی شدن خواستگاری وحتی در روند خواستگاری تا قبل از ایجاد تفاهم قطعی خواستگاران دیگری غیراز ایشان راهم خواهید پذیرفت وایشان هم اگر تمایل دارند به خواستگاری افراد دیگری هم بروند مانعی نیست تا هردو حق مقایسه وانتخاب عاقلانه را از خود نگرفته باشید.چون ایشان قبلا با پدر شما آشنا شده اند بهتر است پدرتان باجدیت تمام این مطالب را به ایشان انتقال دهند وبگویند دیگر تا قبل از خواستگاری رسمی حق ارتباط بادخترم را ندارید.
 سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد گرامی:
استاد راستش گفتن سوالم برا خودمم سخته و خجالت میکشم از  اینکه بخوام چنین مسئله ای رو خدمتتون مطرح کنم .
من پسر 23 ساله ای هستم که در طول دانشگاه به خاطر علاقه ای که به یکی از هم کلاسی هام داشتم به قصد ازدواج جلو رفتم و از ایشون خواستم که برا امر خاستگاری با خانوادهش مشورت بکنه .اون گفت باشه و شماره ام رو ازم خواست و گفت که بهتون خبر میدم.بعدا که باهام تماس گرفت و گفت الان نمیشه وباید چند مدت صبر کنید.تو این مدت دائم با هم حرف میزدایم و پیام میدادیم و حدود یکسال گذشت و تو این مدت همش از دوست داشتن و ..... حرف میزد.تا اینکه من در مورد اون تحقیق کردم و فهمیدم که ازدواج کرده  وبا این حال بازم دنبال من بود و بهم زنگ میزد.نمیخوام دروغ بگم منم به اون وابسته شده بودم و نمیتونستم ازش دل بکنم .تا اینکه دانشگاهم تموم شد و همش سعی میکردم که این وابستگی رو از خودم دور کنم ،اما نمیتونم.میدونم همشو اشتباه کردم و بدجوری خودمو نابود کردم.استاد فقط بگین چیکار کنم .تو رو خدا کمکم کنید
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ لطفا همین الان که این پاسخ رو دریافت کردی به صورت ضربتی وبدون مهلت دادن به شیطان حتی درحد یک ثانیه، همه راههای ارتباطیت با این خانم رو مسدود کن مثلا سیم کارتتو دربیار وبشکن به طوری که قابل استفاده نباشه. این کار رو سریع همین الآن که خدا بهت توفیق بازگشت داده انجام بده. بلند شو انجام بده بعد بیا ادامه پاسختو بخون. حالا مرحله دوم: هرچی خاطره از زن مردم داری همین الآن سربه نیست کن اگه عکسه اگه نامه است اگه ایمیله هرچی که هست . برای این کار هم فرصت مرور خاطرات به خودت نده وخیلی سریع این کار رو انجام بده. مرحله سوم: زود واورژانسی خودتو برسون به اولین مزار امام یا امام زاده محل زندگیت وبشین تا جایی که میتونی گریه کن احساس کن یکی دنبالت کرده ودنبال اینه که خفه ات کنه وفقط اون امام یا امام زاده میتونه ازت حمایت کنه پس بهش التماس کن نزاره ابلیس بهت آسیبی برسونه. مرحله چهارم : از حالا احساس کن اون پشتیبان همیشه پشت سرته واگه کسی بخواد بهت آسیب بزنه ازت مراقبت میکنه واگه خودت هم بخوای دست از پا خطا کنی پس گردنی بدی به زندگیت خواهد زد. لطفا در بخش بی قاعده ها ی این سایت نظرهای دلداده رو که برای حرفهای بی قاعده ۱ گذاشته وپاسخ هایی که من بهش دادم روهم مطالعه کن شاید بتونه تو راه ترک این گناه خیلی بزرگ کمکت کنه. اینو به خاطر داشته باش که این گناه اگه ادامه پیداکنه وهمین الآن توبه حقیقی نکنی حتما به زودی زندگیتو فلج میکنه وهمه چیزتو ازت خواهد گرفت وهیچ کس جز خودت نمیتونه کمکت کنه تا توبه کنی پس تصمیم جدی بگیر ویک نه بلند به شیطان بگو.
سلام ،همکلاسی پسری دارم که از از اوایل ورود به دانشگاه همیشه سرکلاس وقتی تو صورتم زوم میکرد دیگه نمیدونستم توجهش رو از خودم  چه طوری دور کنم بعدازاون همیشه هروقت منو میدید یه طوری خودشو نشون میداد وسلام میکردما دانشجوی حقوق پیام نوریم وهردوبسیجی الان ترم اخریم ایشون یه روزی پیامک فرستادنو گفتن شمارمو از کسی گرفتنو ازم کتاب میخوان کتاب رو گرفتن بردن وتو ایام عید پیام تبریک سال نو دادن باتمام احترام نمیدونم باید چیکار کنم من ایشون رو اصلانمیشناسم البته از لحاظ اعتقادوباور میشناسمشون ولی نمیدونم ایا این جواب دادن یعنی دادن کتاب من بهشون درسته یا نه ممکنه مشکلاتی رو به وجود بیاره
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام؛ شک نکنید که شما در شروع یک سریال شیطانی به عنوان نقش اول انتخاب شده اید! یقینا پسری که از نگاه به نامحرم ابایی ندارد و قدرت کنترل چشم خود را ندارد از نظر ایمان قوی نیست. شاید شما بگید نگاهش به قصد ازدواج بوده! عرض میکنم که اولا هنوز که پیشنهاد ازدواج نداده دوما نگاه به قصد ازدواج هم فقط یک نظر است نه زوم ، اون هم زمانی جایز است که احتمال ازدواج وجود داشته باشد نه وقتی که هنوز معلوم نیست خانواده ایشان اصلا قبول کنند به خواستگاری شما بیایند واصلا معلوم نیست که خانواده شما ایشان را به عنوان خواستگار بپذیرند! سیاست شیطان همین گامهای تدریجی است شما در دو دام اول او افتاده اید یعنی توجه خاص به این پسر ودادن کتاب، مراقب باشید اگر گامهای بعدی را هم بردارید دیگر نجات از این دام بسیار دشوار خواهد بود چون قرآن میفرماید شیطان اول وسوسه میکند ولی کم کم به جایی میرسه که دیگر امر به فحشا ومنکر میکند! پیشنهاد میکنم اول این ماجرا رو با والدینتون مطرح کنید ودر جریانشون بزارید وبعد سیم کارتتون رو عوض کنید وشماره اش روهم به غیر از افراد مطمین ندهید. به خاطر داشته باشید بی توجهی وبی محلی به شیطان بزرگترین توهین به این موجود متکبر است پس نه پیامک ( لطفا دیگه به من پیام ندید) به این آقا پسر بزنید ونه حتی با عصبانیت با او صحبت کنید فقط از او فرار کنید وبه او توجه نکنید. ضمنا با خودتون فکر کنید کجا کمی پاتون لغزیده که شیطان نسبت به شما طمع کرده وچنین دامی برایتان پهن نموده؟! هم اصلاح کنید هم توبه.

Hello
It was used
You wish for the ending of Elevated God
Be

مرحبا
انه کان یستخدم
کنت ترغب فی إنهاء الله مرتفعة
أن تکون

سلام
بسیار مورد استفاده قرار گرفت
برای شما از خداوند تبارک و تعالی عاقبت بخیری آرزومندم
موفق باشید

شکروی
سرفراز   باد   ایران

http://salamshokravi.persianblog.ir

پاسخ:
سلام و سپاس از شما
۲۱ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۲۵ زندگی زیبا
سلام
استاد سؤالی داشتم 
سؤال فردی دیگر:
گفته اندکه بعدازچندخواستگارکه ردکرده اندحالایکی ازاساتیدشون اومده خواستگاریشون درک الیمن دختر١٨ساله ومرده حدود٥٠سال دارن وادعاکرده أندکه به خاطرتحصیل وفوت پدرشان ومراقبت ازخواهرانشان وبه سروسامان رساندن آنهانتوانستن ازدواج کنن وحالابه خواستگاری آمده انددخترگفتن من أیشان راردکرده ام أماا لان چیزی که اذیتشان میکنداینست که مرد٥٠ساله چگونه به خوداجازه داده اندکه همچین کاری رابکنندوچرااینقدرطمعشون زیادبوده والأقل سمت کسی هم سنه وهم سن خودشون نرفته اند؟؟چون دخترواقعانجیبی هستن حتی ازنظرمالی هم وضع شان خوب است وجالب اینجاست که مرده استاداندیشه هم بوده
حالاهمیشه این استرس راداره که وقتی توی اجتماع درمیادوحالابااستاددیگریامردهای دیگر که بنابه ضرورت است صحبت میکن وکنداین أفرادهم مثل اون فردین همچین غرایزی داشته باشن!ودیگرمثل قبل نمیتوانددراجتماع وکا رهای فرهنگی فعال باشد
پیشنهادشماچیست؟؟
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام علیکم ؛ چرا نیمه خالی لیوان را نگاه میکنیدوبه جنبه های مثبت قضیه فکرنمیکنید مثلا اینکه آنقدر رفتارهای شما دارای سنگینی ،متانت وپختگی بوده که حتی یک مرد تحصیل کرده پنجاه ساله باهمه سختگیریها ودقت نظرهای مقتضی سن وسالش هم از بین شاگردان متعدد شما را پسندیده! یا اینکه خدا به این وسیله میخواسته بینش شما را نسبت به نامحرم وجنس مخالف افزایش دهد وبفهماند که وقتی گفته اند هنگام تقسیم کارها بین امیرالمومنین وحضرت فاطمه س ، پیامبر امورمنزل را به دوش دخترش گذاشت ایشان عمیقا خوشحال شد وخدارا شکرکرد که اورا از گزند فعالیتهای اجتماعی درامان داشته، حتما فاطمه س بهتر میدانسته که مروارید وجود زن هرچه کمتر بیرون از صدف منزل باشد سالمتر ومحفوظ تر خواهد ماند.به این فکرکنید که هیچ چیز در عالم اتفاقی نیست پس به دنبال حکمتهای بیشتری برای این اتفاق باشید.
۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۱ چشم به راه
سلام  نظرتون  راجب  ازدواج  فامیلی  چیه؟
پاسخ:
استاد هاشمی محجوب:
سلام به نظرم اگرهمه اصول خواستگاری که درکتاب خواستگاری گفتیم رعایت بشه وتفاهم مطلوب وجود داشته باشه وازنظر پزشکی هم منعی نباشد بسیارهم عالی است چون شناخت خانواده ها از هم بیشتر است.
از پاسخگویی شما علی رغم مشغلیات فراوانی که دارید بسیار سپاسگزار...
چشم جناب هاشمی حتمأ مطالعه خواهم کرد؛ از راهنمایی شما ممنونم...
جسارتأ اگه ممکنه ازتون طلب دعای خیر دارم؛ لطفأ در خلوت ها و راز و نیاز هاتون برای این بنده ی حقیر هم دعا کنید که هرگامی که بر میداره جز در مسیر خواست خداوند نباشه و عاقبتمون خیر شه حاج آقا...
دعای خوبانی چون شما مایه ی دلگرمی و قوت قلب بنده است...
باز هم سپاسگزار؛
در پناه پروردگار موفق و مؤید باشید.
پاسخ:
پاسخ استاد هاشمی محجوب:
سلام از حضور مستمر  شما در سایت سپاسگذارم.خدا عاقبت همه مون رو ختم به خیرکنه و پرده ستارالعیوبیش رو از روی اعمالمون برنداره. از حسن نظرتون ممنون.
۲۴ دی ۹۲ ، ۱۶:۴۶ محمدجواد
سلام پسر۲۰ساله ای هستم که به خاطر بچه آخربودن وسن وسال بالای پدرومادرم نیازعاطفی شدیدی به ازدواج احساس میکنم البته نه اینکه از نظرات دیگه نیازنداشته باشم ولی بیشترنیازم عاطفی است چون نه کار دارم ونه پول پدرومادروخواهروبرادرام راضی به خواستگاری رفتن برام نمیشدن اما وقتی اصرارمنو دیدن بابی میلی گاهی  میرن ونمیپسندن تقریبا دوساله که وضع همینطوره دارم خسته میشم میترسم آخرش به گناه کشیده بشم لطفا بگیدچی کارکنم؟
پاسخ:
پاسخ استاد هاشمی محجوب:
سلام دوست عزیز؛ هر چند جواب سوال شما کاملا در کتاب خواستگاری پاسخ داده شده و توصیه میکنم کتاب رو مطالعه کنید، اما جهت بی پاسخ نماندن پیامتون عرض میکنم اولا تصمیم درستی گرفتی که میخوای ازدواج کنی، اصرارهات به خانواده رو هم ادامه بده البته با رعایت ادب و احترام ولی بعد از این تصمیم و تلاش بقیه رو باید به خدا بسپاری و باید حواستو جمع کنی که حفظ دین در همین موقعیت های دشوار و شرایط غیر طبیعی ارزشمنده. سعی کن دیگه حتی این جمله که ممکنه به گناه کشیده بشم رو به زبانت هم جاری نکنی، چون تلقین منفی است و درناخودآگاه ذهنت باقی میمونه، و در لحظه مواجهه با زمینه گناه روی تصمیمات ناگهانیت تاثیر میزاره. توصیه میکنم برای رفع بخشی از نیازت به رفاقت های معنوی پناه ببری.
سلام استادمن ازشاگردان همایشهای جذب درطرح صالحین هستم کتابهای شماروهم خوندم وخوشحالم که اینجامیتونم باشماصحبت کنم چون باهمراهتون که تماس گرفتم فرمودید مشاوره تلفنی نمیدید ومن چون درسبزوارزندگی میکنم نمیتونستم حضوری خدمت برسم لطفاکمکم کنیدقراره ازنامزدم بعدازیک سال جدابشم فقط به خاطردینم چون دراین مدت به این نتیجه رسیدم که نه میتونم روی اون تاثیر بزارم ونه میتونم اونقدرمحکم باشم که خودم ازش تاثیرنگیرم تنهاچیزی که باعث دودلیم شده اینه که شنیدم طلاق حلالیه که عرش خداروبه لرزه می اندازه حالا نمیدونم چی کارکنم فرصت زیادی هم ندارم لطفا شمابگید
پاسخ:
جواب استاد هاشمی محجوب:
سلام از اینکه منو از صالحین تا کتابهام و از اونجا تا سایت سبک زندگی دنبال کردید،ممنونم. ببخشیداما به من هم حق بدید اگر قرارباشه مشاوره تلفنی بدم باید بقیه کارهامو تعطیل کنم، چون همین الان که اعلام کردم تلفنی جواب نمیدم هر روز چندین تماس درخواست مشاوره دارم بگذریم. به خاطر اهمیتی که به مسایل دینی میدید به شما تبریک می گم اما نظرم اینه که قبل از هرتصمیمی حتما به صورت حضوری با یک مشاور متدین و قوی صحبت کنید و مصادیق بی دینی نامزدتونو بازکنید. خدا وکیلی اگرخدایی نکرده قلبتون بیمار بود و می گفتن یک دکترخوب در مشهد هست نمیومدید ؟پیشنهاد میکنم با سرکارخانم عسگری ازمشاوران خوب موسسه راه روشن مشورت کنید. البته با وقت قبلی لینک سایت راه روشن در پیوندهامون هست. ضمنا اینطوری یک فرصت زیارت و عرض حال محضر امام هشتم هم پیدامی کنید.
موفق باشید
۲۳ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۵ مرجان ازقزوین
سلام حاج آقا دختری۳۰ساله هستم مذهبی وچادری یکی ازاساتیددانشگاهمون به خواستگاریم اومده ۳۴ساله هستندوعلیرغم ادب زیادورفتارخوبشون اصلا اهل نمازومسایل عبادی نیستن ظاهرا شرب خمرهم دارندمیگن به این دلیل خواستگاری شمااومدم که نوعی معصومیت درچهره ات دیدم وبهم آرامش میدی!به هرحال من جواب منفی دادم ولی ایشون اصراردارندتاجایی که قول دادندشرب خمرروکنارمیگذارندبازهم به خاطرنمازجواب منفی دادم ولی ایشون گفتندهرچندسخته امااگرشمابخوایدمیخونم!لطفاراهنماییم کنیدبه حرفشون اعتمادکنم آیااینجا جای معامله باخدابه نیت اصلاح یک انسان نیست
پاسخ:
جواب استاد هاشمی محجوب:
سلام .به نظر من خدا به شما لطف کرده که چنین استقامتی داده و روحیه تعقلی قوی تر از احساس و عاطفه افراطی عنایت کرده چون شاید اگر دختر دیگه ای بود با همون دلیلی که ایشان برای خواستگاریش آورده دلش می لرزید و به عواقبش فکر نمی کرد. البته من نظرخودمو می گم و شما آزادید که با هرکس دیگه هم خواستید مشورت کنید، امابه نظرمن شرب خمر مساله بسیارخطرناکی است و شما مسولیتی درقبال ایشان ندارید. عقلای عالم قاعده ای دارند به نام دفع ضررمحتمل، یعنی اگر احتمال وجود خطر و ضرری بود ، عقل حکم می کند درپی دفع آن باشید. احتمال دارد وعده ها و قولها دروغ یا موقتی باشد. احتمال دارد شما قدرت تاثیرگذاری نداشته باشید. احتمال داردحتی خود شما هم در آینده تاثیر بگیرید و به انحرافاتی کشیده شوید و ده هااحتمال عقلایی دیگر وجوددارد تا برای پاسخ منفی شماکفایت کند.
موفق باشید
2- اینکه فرمودید:""چقدر زیباست که خانواده ی عروس بگویند هرچه نظر خود داماد باشد و خانواده ی داماد بگویند هرچه عروسمان بخواهد! این یک مسابقه بر سر خوبی ها است و حتماً اینگونه رفتار در شأن شماست، نه چانه زدن و معامله کردن!!" کاملأ منطقی و متین و زیباس؛ ولی اونقدر یکطرفه انجام شده که آدم میترسه انجامش بده!منظورم اینه که مثلأ خود ما در اقوام بسیار بوده مواردی که اینطور با خانواده ی طرف مقابل برخورد کردیم اما این شائبه واسشون ایجاد شده که ما چیزی کم داریم و اونا از ما بالاترن!!! وهمین هم باعث بروز مشکلات بسیاری شده!
کاش فرهنگ این فرمایش شما جابیفته تو جامعه...

عذرخواهم مصدع شدم؛
مؤید باشید؛
دختری جوان (که در اوج درسها و امتحاناتش درگیر انتخابی شده که پناهش جز بهره گرفتن از راهنمایی های بزرگوارانی چون شما و البته عنایت خداوند نیس...)
آرزوی توفیق برای شما بزرگوار

عرض سلام و احترام؛
حاج آقا از راهنمایی "دقیق"، "دلسوزانه" و "همه جانبه" ی شما در مهم ترین گام ازدواج که اگر درست و آگاهانه برداشته بشه دیگه اینقدر شاهد نابهنجاری های زناشویی نخواهیم بود، کمال سپاس و قدردانی رو دارم؛
فقط اگر جسارت نیس 2نکته در فرمایشاتتون کمی سوال برانگیزه:
1- اینکه فرمودید در جلسه اول توپ رو بندازید تو زمین حریف! خب این فرمایش شما رو اگه هم آقا عملی کنه هم خانوم که عملأ جلسه اول فقط به سکوت می گذره! اگر هم روی سخن شما با آقایون باشه حاج آقا کار واسه خانوم بدجوری سخت میشه: خانم ها دچار حجب و حیای بیشتری در جلسه اول هستن و حرف زدن یا شروع کننده بودن واسشون سخت تره؛ بنظر این حقیر، آقاپسر باید در جلسه اول شروع کننده باشه و کمی از توانایی مدیریت و اقتدارشو با همین به دست گرفتن جلسه نشون بده...

پاسخ:
پاسخ استاد هاشمی محجوب:
سلام از اظهارمحبت های شما سپاسگذارم. امیدوارم در اوج امتحانات درسی از امتحان سخت خواستگاری ها هم پیروز بیرون بیاید. پیشنهاد می کنم کتاب خواستگاری رو تهیه کنید و کامل بخونید. کتاب نامه ای به جوان در آستانه ازدواج استادعدالتیان رو هم شدیدا توصیه میکنم. ضمنا از مشاور مطمئن و متدین در مسیر مهم ترین انتخاب زندگیتون غافل نشید. اما دو نکته ای که فرمودید هم در کتاب خواستگاری مفصلا پاسخ داده شده لطفا کامل مطالعه کنید اگرباز هم قانع نشدید، همینجا در خدمتم.
موفق باشید
ممنونم ازتون.راستی کتاب خواستگاری اقای هاشمی رو از کجا می تونم بخرم؟
پاسخ:
پاسخ استاد هاشمی محجوب:
سلام برای تهیه کتابهای خواستگاری،مثلث را جدی بگیرید،عمرتون چند و به انتشارات ملک اعظم۰۹۱۵۵۲۱۲۵۴۹ و کتاب موفقیت واقعی به راه روشن۰۵۱۱۷۶۶۳۹۳۱ و کتاب۱۰۰ نکته تربیتی به انتشارات رستگار ۰۵۱۱۲۲۵۶۶۱۵ و کتاب سرنخ های تربیتی به سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد و کتابهای معیارها و حب اهل البیت به اداره امورفرهنگی آستان قدس رضوی۰۵۱۱۲۰۰۲۵۶۷مراجعه کنیدالبته انشاالله درآینده نزدیک میتونیدهمه کتابهای من وسایرمحصولات موسسه راه روشن وواحدسبک زندگی رو ازطریق تماس تلفنی یامراجعه حضوری به دفترخودمون تهیه کنید
سلام. بسیار مطلب جالب و پر محتوایی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی