سبک زندگی

متفاوت بیاندیشید،متفاوت زندگی کنید.ناب ترین نکات پیرامون سبک زندگی ایرانی اسلامی توسط اساتید و کارشناسان روانشناسی دینی.جایی برای به اشتراک گذاشتن اندیشه ها و احساسات.پرسش و پاسخ ازدواج،معرفی کتاب،کافه کلیپ و...
برکت سايتمون
انگيزمون
انتظار داريم اهل فکر و اهل نظر در مراکزي که مي‌توانند و اهليت و صلاحيت اين کار (پرداختن به مسأله‌ سبک زندگي) را دارند، دراين زمينه کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند
مقام معظم رهبري
ایستگاه چندرسانه ای
محصولات جديدمون
همراهان سايتمون
مدير موسسه:
استاد مهدي عدالتيان
مدير واحد:
استاد سيد مصطفي هاشمي محجوب
و اساتيد گرانقدر حجج اسلام:
فلاح، علي اکبراسکندري، حکيم زاده، صنايعي، امين نيا، مرادنژاد،غلامي، يادگاري،بابایی.
و اساتيد عزيز آقايان:
دکتر بهرام مقدسي، دکتر عليرضا سپهري، مهندس محمدرضاايزدي،داود مهاجر، مجيد عليپور مقدم،مجتبي مهاجر،مهندس حسين وفابخش و استاد محترم سرکار خانم اماني.
سایر قسمتها
از اين که با ما همراه شده ايد،خوشحاليم (واحد سبک زندگي موسسه فرهنگي راه روشن)
امام حسین(ع):انسان بزرگ نیست جز بوسیله فکرش،شریف نیست جزبه واسطه رفتارش،وقابل احترام نیست جزبواسطه اعمال نیکش
پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

سخنان مقام معظم رهبری درباره سبک زندگی


رهبر انقلاب


بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌                

  و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله    الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللّه فى الأرضین.
 جلسه، یک جلسه‌ى کاملاً جوان، با همه‌ى ویژگى‌هاى مثبت جوانى است. امید هم به شما جوانهاست؛ هم براى امروز، و هم بیشتر براى آینده. مطالبى که این جوانان عزیز در اینجا بیان کردند، با دقت آنها را گوش کردم. قضاوت من در مورد این بیانات این است که بسیار خوب بود. این، همان نظر قبلى بنده را در مورد تعالى سطح فکر و اندیشه در این استان تأیید میکند. در این چند روز، هر جا کسانى از این استان - از جوانان، از خانواده‌هاى شهدا، از معلمان و اساتید - در اینجا بیاناتى کردند، لحظه لحظه‌ى گفته‌هاى آنها براى بنده شادى‌آفرین و خرسند کننده بود. این نشان‌دهنده‌ى این است که بحمداللّه شهر بجنورد و استان خراسان شمالى از سطح راقىِ فکر و فرهنگ برخوردار است؛ این را باید حفظ کنید، و باید این تعالى را روزبه‌روز افزایش دهید؛ و البته ما هم - هم بنده، هم دیگر مسئولین - وظیفه داریم که از این نعمت بزرگ خداداد، به شکل درستى به نفع انقلاب و به نفع نظام استفاده کنیم؛ که امیدوارم این توفیق نصیب ما شود.

 
بحثى که امروز میخواهم براى شما جوانهاى عزیز عرض کنم، در توضیح و تبیین مسئله‌اى است که روز اول مطرح کردم: مسئله‌ى پیشرفت. موضوع بسیار مهمى است که باید مطرح کنیم. البته با طرح این موضوعات، خودمان را قانع نمیکنیم که قضیه تمام شد؛ این یک شروع است. عرض کردیم که آن مفهومى که میتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زیادى در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است. توضیحى هم بعداً عرض کردیم که پیشرفت، تداعى‌کننده‌ى حرکت است، راه است. چطور ما میگوئیم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است؛ اما متوقف‌شدنى نیست و همین طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد یقف ندارد. گفتیم پیشرفت داراى ابعادى است؛ و پیشرفت در مفهوم اسلامى، با پیشرفت یک بُعدى یا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
 یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه‌ى زیستن - اینها عبارةٌ اخراى یکدیگر است - این یک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یک قدرى بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است. بحث کنیم درباره‌ى اینکه در زمینه‌ى سبک زندگى چه باید گفت، چه میتوان گفت. عرض کردیم؛ این سرآغاز و سرفصل یک بحث است.
 ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبه‌ى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
 آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشته‌ایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینه‌ى سیاست، هم در زمینه‌ى مسائل علمى، هم در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمینه‌ى اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز براى ما شرح دادند - و از این قبیل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
 اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.
 تمدن نوین اسلامى - آن چیزى که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلى، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگى است؛ این همان چیزى است که در اصطلاح اسلامى به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همه‌ى این عرصه‌ى وسیعى که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثىِ اصیل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «کتاب‌العشرة»؛ آن کتاب‌العشرة درباره‌ى همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانى وجود دارد که ناظر به این چیزهاست.
 خب، میشود این بخش را به منزله‌ى بخش نرم‌افزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سخت‌افزارى به حساب آورد. اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همه‌ى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مى‌بینید در دنیاى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بى‌هدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
 بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به این که چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهده‌ى کیست؟ به عهده‌ى نخبگان - نخبگان فکرى، نخبگان سیاسى - به عهده‌ى شما، به عهده‌ى جوانها. اگر در محیط اجتماعى ما گفتمانى به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطى که نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران دارند، با استعدادى که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهاى خوبى خواهیم کرد؛ آن وقت درخشندگى ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشه‌ى اسلامىِ ملت ایران و انقلاب اسلامى ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیب‌شناسى کنید و بعد علاج کنید.
 نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانه‌ها موظفند، تریبون‌دارها موظفند؛ مدیران بسیارى از دستگاه‌ها، بخصوص دستگاه‌هائى که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند، موظفند؛ کسانى که براى دانشگاه‌ها یا براى مدارس برنامه‌ریزى آموزشى میکنند، در این زمینه موظفند؛ کسانى که سرفصلهاى آموزشى را براى کتابهاى درسى تعیین میکنند، موظفند. اینها همه یک وظیفه‌اى است بر دوش همه. باید ما همگى به خودمان نهیب بزنیم. در این زمینه باید کار کنیم، حرکت کنیم.
 بنابراین باید آسیب‌شناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمام‌شده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعه‌ى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا».(2) یعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگى‌مان رعایتهاى لازم را نمیکنیم؟ چرا صله‌ى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى کوچکى هم نیست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در این مقوله‌ى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضى‌ها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ در محیط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد میکنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانون‌گریزى - که یک بیمارى خطرناکى است - در برخى از مردم چیست؟ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم‌کارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایده‌هاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاه‌هاى ادارى ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مى‌آوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه‌ى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکى‌اش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعه‌ى ما در آینده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پیر خواهد شد؛ این چهره‌ى جوانى که امروز جامعه‌ى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ کرده است؟ تجمل‌گرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت درباره‌ى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.

 نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.
 یک مقوله‌اى در اینجا مطرح میشود و سر بر مى‌آورد، به عنوان مقوله‌ى فرهنگ زندگى. باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُنمایه‌هاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُنمایه‌هاى این فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکرده‌ایم. باید دنبال این بخش، زیاد کار کنیم؛ زیاد تلاش کنیم.
 دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد میکند، وجود دارد، که باید به اینها توجه کنیم. نکته‌ى اول این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکان‌پذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.
 در اینجا یک مغالطه‌اى وجود دارد، که من براى شما جوانها عرض بکنم: چند تا فیلسوف‌نماى غربى عنوان «ایدئولوژى‌زدائى» را مطرح کردند. مى‌بینید گاهى در بعضى از این مقالات روشنفکرى، عنوان «ایدئولوژى‌زدائى» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژى نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوف‌نماى غربى این را گفته‌اند؛ یک عده‌اى هم اینجا طوطى‌وار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند، بدون اینکه ابعاد این حرف را بفهمند چیست، همان را تکرار کردند، باز هم تکرار میکنند. هیچ ملتى که داعیه‌ى تمدن‌سازى دارد، بدون ایدئولوژى نمیتواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملتى بدون دارا بودن یک فکر و یک ایدئولوژى و یک مکتب نمیتواند تمدن‌سازى کند. همینهائى که امروز شما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادى را به وجود آورده‌اند، اینها با ایدئولوژى وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایه‌دارى اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزینه‌اى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزینه‌هاى آن، تمدن‌سازى امکان ندارد.
 البته بعضى از کشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادى یک چیزى را گرفته‌اند، زندگى خودشان را بر اساس آن شکل داده‌اند. بله، اینها ممکن است به یک پیشرفتهائى هم برسند، به یک پیشرفتهاى صورى و سطحى هم میرسند، اما مقلدند؛ اینها تمدن‌ساز نیستند، اینها بى‌ریشه و آسیب‌پذیرند؛ اگر چنانچه یک طوفانى به وجود بیاید، اینها از بین خواهند رفت؛ چون ریشه‌دار نیستند. علاوه بر اینکه کار آنها تقلید است و تقلید پدرشان را در مى‌آورد، برخى از منافع تمدن مادى غرب گیرشان مى‌آید و بسیارى‌اش گیرشان نمى‌آید، اما همه‌ى زیانهاى آنها گیرشان مى‌آید.
 من نمیخواهم از کشورها اسم بیاورم. بعضى از کشورها هستند که رشد اقتصادى آنها به عنوان یک الگو، در گفتار و نوشتار برخى از روشنفکران ما مطرح میشود. بله، ممکن است آنها به یک صنعتى هم دست پیدا کرده باشند، پیشرفتى هم در زمینه‌ى مادى یا در زمینه‌ى علم و صنعت کرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقلید و فرودستى تقلید، روى پیشانى آنها حک شده؛ علاوه‌ى بر این، همه‌ى آسیبهاى تمدن کنونى مادى غرب را آنها دارند، ولى اکثر منافعش را ندارند. امروز این تمدن مادى غرب دارد نشان میدهد مشکلاتى را که براى بشریت و براى پیروان خودش به وجود آورده.
 پس بدون مکتب و بدون ایدئولوژى نمیتوان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کننده‌ى همه‌ى اینها خواهد شد. آن که مکتب توحید را مبناى کار خودش قرار میدهد، آن جامعه‌اى که به دنبال توحید حرکت میکند، همه‌ى این خیراتى را که متوقف بر تمدن‌سازى است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشه‌دار خواهد ساخت و فکر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین، این مطلب اول، که احتیاج به ایمان است. کشاندن جامعه به بى‌ایمانى، یکى از همان توطئه‌هائى است که دشمنان تمدن‌سازى اسلامى دنبال آن بوده‌اند و الان هم با شدت این را دارند دنبال میکنند.
 امروز در محیطهاى روشنفکرى، کسانى هستند با شکلهاى گوناگون، با قد و قواره‌هاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر میدارند؛ دوران اوج شعارهاى مکتبى را که دهه‌ى 60 است، زیر سؤال میبرند؛ امروز هم از تکرار شعارهاى مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخوانده‌اند - البته نگاه‌هاى بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى که وجود دارد و همین تمدن مادى غرب که امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمیزدند. باید بگوئیم اینها بى‌اطلاعند، تاریخ نخوانده‌اند. 

۹۲/۰۸/۳۰

نظرات (۱)

به جمع کاربران بلاگ بیان خوش آمدید.
این یک نظر آزمایشی است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی